جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.

چگونه با نویسندگی هم رستگار بشیم هم پولدار؟(۱)

قدم اول: سرگردانی و ارتباط

پاسخ کوتاه: به خودتون زمان بدید تا تکلیفتون مشخص بشه و واضح.

روشن بودن تکلیف از گامهای رستگاری انسان هست! اما سرگردان بودن هم از گامهای رستگاری انسان است! چنین چیزی ممکنه؟

بله ممکنه. معمولا شما زمانی تکلیفتون مشخص میشه که سرگردانی رو تجربه کرده باشید. اما طولانی بودن سرگردانی گردابیه که شما رو میبلعه.

برای گذر از سرگردانی شما نیاز به آزمون و خطا، شکست، تکرار و تمرین دارید. این مرحله هیجان انگیز ترین قسمت هست.

معمولا برای سهولت تصمیم گیری، نویسندگی به دو شاخه اساسی تقسیم بندی میشه.
داستان و فک و فامیلاش یه طرف و غیر داستان و برو بچه ها هم طرف دیگه!

انتخاب آسونیه؟ به نظرم اصلا! حتی بدتر شد!

ممکنه هدف اساسی شما نویسندگی رمان باشه اما اونقدر تجربه پایینی دارید یا انقدر پول لازمید یا اصلا نمیدونید از کجا شروع کنید که میبینید افتادید تو بغل نویسندگی غیرداستانی.

در این زمینه وقتی شکست میخورید یا برعکس، خوب عمل میکنید، متوجه موضوع مهمی میشید که اتفاقا پایه و اساس رمان رو تشکیل میده: «ارتباط».

دقت و تمرکز روی موضوعِ ارتباط در اثر تکرار به عادت ذهن شما تبدیل میشه.

شروع میکنید در موضوعات مختلف ارتباط رو پیدا کنید و اونها رو به هم وصل کنید. سرآغاز خلاقیت!

انگار مجبور باشید برای اینکه راجع به صندلی بنویسید به هر چیزی دست بندازید و در یک عملیات کیمیاگری هر بار معجونی نو با عصاره صندلی درست کرده باشید.

ذهن و مغز شما حالا یک فرایند سخت رو با تبدیل اون به نوعی بازی راحت کرده و احتمالا ازش لذت هم میبره و دوپامین ترشح میکنه.

همون کاری که در بازی پازل انجام میدیم یا حتی در بازی قایم باشک! شما دنبال ارتباطات میگردید و اونها رو به هم وصل میکنید.

این میتونه یک نشانه ساده برای پیدا کردن علاقه شما و قدمی رو به یه جلو برای گذر از سرگردانی نویسندگی باشه.

چرا افراد زیادی داستان نویسی رو شروع می‌کنند و بیست سی صفحه ننوشته رهاش میکنند؟ چون انقدر همه چیز داستان بی ربط شده و ارتباطی بین اجزاش نیست که راهی باقی نمونده. بن بسته!

پول و رستگاری هم از ترکیب «ارتباط» و «حریم» به دست میاد. نویسندگان هم با این دو مولفه اساسی کلمات رو به جمله و پاراگراف و فصل و کتاب تبدیل میکنن.

📌تمرین شروع نوشتن:

سی کلمه را که به صورت تصادفی به ذهنتان میرسد یادداشت کنید، فرض کنید یک ظهر تابستانیست و شما کنار ساحل نشسته اید. افکار و احساسات و تحلیل و… را که به ذهنتان می‌آید طوری بیان کنید که این سی کلمه در آن استفاده شده باشد.

نتیجه را همرسان کنید.