دوستان عزیز دقت کنید! ایده از زیر بته به عمل نیامده! ایده هم مثل خود شما خانوادهدار و بچه رو هم رفته روزگار است. اما گاهی طوری میگوییم ایده از کجا پیدا کنیم انگار دنبال پشکل گوسفند در انبار کود هستیم! این نگاه به ایده خیلی غیرمحترمانه است!
عدهای هم میگویند که نه! اتفاقا برعکس! چون ایدههای بسیار کامل و دارای کمال و جمالی میخواهیم، نمیتوانیم آن را پیدا کنیم. پس بگذارید این مسئله را همینجا حل کنیم.
دنبال ایده ناب و کامل هستید اما نمیتوانید پیدایش کنید؟ چون نداریدش! بله! چون ایده ناب ندارید نمیتوانید پیدایش کنید. پیشپیش کنید، زیر فرش را نگاه کنید و کابینتها را زیر و رو کنید. نبود؟
اما سوال بعدی. ایده خوب یا ایده ناب از نظر شما چیست؟ تعریف شما از ایده خوب چیست؟ چیزی که میگیرد؟ چیزی که مخاطب زیادی برایتان میآورد؟ موضوعی نو است؟ الهامی از کهکشانهای دیگر است؟ تکلیفتان را با این سوال روشن کنید و آن را یادداشت کنید.
همین حالا بیاییم با هم کاغذ و قلم برداریم و شروع کنیم برویم سراغ ایدهنویسی.
ایده ساختنی است. ایده در اثر تمرینات ذهن و الگوهای ذهنی شکل میگیرد و از دقت. اما ما برای اینکه بفهمیم ایده و نوع خوب آن چیست به یک مدل نیاز داریم.
من یک مدل ساختهام به اسم مدل آکاردئونی. یک کاغذ را بردارید مثل دوران بچگی که بادبزن درست میکردیم، آن را هشت تا کنید و هر ویژگیای که راجع به ایده به نظرتان میرسد را روی یک قسمت از تاهای این آکاردئون بنویسید و آن را تا بزنید وبروید سراغ قدمهای بعدی.
داری یه کم موضوع دستی به من قرض بدی؟
برای اینکه بفهمیم ایده چگونه شکل میگیرد به موضوع نیاز داریم! همین قسمت مهم را کاملا نادیده میگیریم و گویی اصلا چیزی به اسم موضوع به گوشمان نخورده باشد میگوییم: “من ایده ندارم!”
نه شما موضوع ندارید عزیزانم!
فرض کنیم موضوع ما بالش است. حالا ما میخواهیم با بالش ایدهپردازی کنیم.
تای اول: ماهیت عینی
برای ایده پردازی به شناخت آنچه هست نیاز داریم. اولین واحد آکاردئون را بنویسید: ماهیت عینی.
ماهیت عینی بالش چیست؟ نرم است. معمولا مربع است اما میتواند سوسیسی یا حتی گرد و دارای سوراخ باشد. از پر است یا فوم یا خرده پارچه و ابر و… . رنگ آن میتواند هر رنگی باشد. بوی آن معمولا بوی فردیست که از آن استفاده میکند. به همین صورت واحد اول آکاردئون را پر میکنیم.
تای دوم: ماهیت کاربردی
در قدم بعدی ما باید ببینیم این موضوع به چه کار ما میآید؟ روی واحد دوم آکاردئون بنویسید: ماهیت کاربردی.
بالش را زیر سر میگذاریم، آن را بغل میکنیم، در آن گریه میکنیم، یا حتی هنگام قتل به عنوان صدا خفه کن از آن استفاده میکنیم، اگر تخت صدا میدهد برای کنترل ضربه به دیوار قرارش میدهیم، با آن دیگران را کتک میزنیم و بالش زنی میکنیم، وقتی دمر خوابیده و کتاب میخوانیم، زیر آرنجمان گذاشته یا آن را در جای خنک میگذاریم و شبها در لباسمان قرارش میدهیم که خنک شویم. حتی در صدا و سیما بالش استعاره از فرزند است و…
تای سوم: خاطرات و عواطف
در قدم بعدی به این فکر میکنیم که ما چه ارتباطی با این موضوع داریم. روی سومین تا بنویسید: خاطرات و عواطف من.
آیا وقتی بالشتان را بغل میگیرید غم دنیا میآید در دلتان؟ یاد کودکی و نوزادیتان میافتید؟ نوزادیتان را یادتان است؟ جالب است! تا بالشتان را لمس میکنید موج خیالات به ذهنتان میآید؟ چه احساسی بعد از لمس یا حتی دیدن بالش سراغتان میآید؟
تای چهارم: ماهیت شی جایگزین
حالا به جای جذابتری رسیدیم. اگر بالش شما یک شی دیگر بود چه بود؟ شاید پتو بود یا حتی لیوان چای یا خودروی تسلا! از بس که راحت است.
تای پنجم: چرایی تشابه
چرا فکر میکنید که بالشتان شبیه پتو است؟ آیا چون آرامش خواب را برایتان دارد؟ چون گرم است؟ علت چیست؟
تای ششم: ماهیت کاراکتر جایگزین
اگر بالش شما یک شخصیت بود چه شکلی بود؟ دقت کنید شخصیت یعنی هر آنچه زنده یا زنده نمایی شده. آیا این شخصیت در دنیای واقعی وجود دارد؟ یکی از شخصیتهای خیالی ذهن شماست؟ معروف است؟ مجهول است؟…
تای هفتم: ارتباط جایگزین اجباری
حالا بالشتان را به بی ربط ترین موضوع، شی یا شخصیت ربط دهید.
این گام ممکن است با دو قدم قبلی دارای مشابهت باشد اما نکته همین جاست. شما در این قدم به چیزی که حتی فکرش را نمیکنید یا حتی متضاد با فکر و احساس شما نسبت به بالش است، مواجهید.
فرض کنید بالشتان را به مانیتور و گوشیتان ربط میدهید. این قدم بسیار مهم است. چون خلاقیت شما دست به کار شده و تلاش میکند یک ارتباط اجباری بین مانیتور و بالشتان پیدا کند. مثلا هر دو مستطیلی شکل هستند، هر دو در سکوت به شما زل میزنند، هرگز شما را بازخواست نمیکنند، به حرفهایتان گوش میدهند یا هر دو شما را به دنیایی دیگر میبرند و…
تای هشتم: ادغام و تفکیک
حالا فرض کنید بالش برقی دارید که مانیتور دارد و ضمن اینکه میتوانید روی آن بخوابید، بسیار نرم است، به درد دلتان گوش میدهد، قربان صدقهتان میرود، قبل از خواب برایتان قصه میخواند، عطر چای ساتع میکند، مثل خودروی تسلا کنترلش دست خودش است اما از شما سرپیچی نمیکند، شبها به فرم شاهزاده رویاهایتان در میآید، بغلتان میکند و حتی پرواز میکند و شما را به جایی دور میبرد.
همین روند را میتوانید برای موضوعات انتزاعی هم به کار ببرید. البته توجه کنید که همیشه لازم نیست این مراحل را طی کنید اما ذرهای در مفید بودن این مدل و شیوه برای پایهریزی اساس ایده، شک نکنید.
گاهی شما فقط میخواهید راجع به یک موضوع بنویسید. مثلا توانمندی. اگر این مراحل را قبلا طی کرده باشید، ممکن است فقط به قدم اول یعنی موضوع نیاز داشته باشید اما چون شما تا غول مرحله آخر ایدهپردازی رفتهاید دیگر قدم اول که موضوع است برایتان آسانترین بخش است و از دست آن جمله “ایده ندارم” خلاص شدهاید.
آکاردئون را باز کنید. میبینید؟ حالا یک لیست کامل دارید که خودتان هم باورتان نمیشد. چطور از نداشتن ایده به موضوع و سپس به یک ایده رسیدهاید و حالا تنها کاری که باید بکنید این است که آن را به شیوههای مختلف بپرورانید که در آینده به این موضوع بیشتر خواهیم پرداخت.
6 پاسخ
چه مدل بامزه و خلاقانهای😍👌 بهنظر کاربردی میاد. حتما تستش میکنم.
بهبه خانم سجادی عزیزم. بسیار خوشحالم که مورد توجه شما واقع شد این مدل. امیدوارم استفاده کنید و از تجربیاتتون با من در این زمینه صحبت داشته باشید.🌷
ما مهندسین ایده را چون راهحل مییابیم اگر نشد آن را میسازیم. خوب بود الهه جان
بسیار عالی خانم شیبانی عزیزم. ذهنیت قابل توجهی نسبت به موضوع ایدهیابی و ایدهسازی دارید.🌷
مخصوص روزهایی که بالش را از بیایدگی گاز میگیرم😂
باید امتحان کنم این روش رو
یه چیزی هم به ذهنم اومد اونم این که ایدهیابی رو روی کاغذ پیگیری کنم به نظر خلاقیت رو بهتر کنه🤔 بازی با برگهها، دستخط، ماژیک و رنگها.
ایدهی بادبزن خیلی جالب بود👌🏻❤️
بهبه الان خود شما یک ایده جالب دادی. کارکرد بالش برای زمان بیایدگی. عالی بود فرشته جانم. حتما امتحان کنید و راجع بهش بهم بگید تا بتونم باز هم مدلهای جدید بسازم و آپدیت کنم این مدل رو. خیلی خوشحالم که دوست داشتیش فرشته عزیزم. مایه افتخار من هست. 🌷🌷🌷