جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.
نوشتن

از کی و کجا نوشتن یاد بگیریم؟

این روزها یافتن مسیر و معلم آموزش بیش از هر چیزی درگیر پارادوکس انتخاب هست!

قدیما یه مسابقه بود به اسم: “از کی بپرسم؟” که احتمالا به چ.س.ق.م.م(چند سال قبل از میلاد من) برمی‌گرده. هر کسی شانسی دستش رو می‌برد بالا که از اون بپرسند. البته طمع برنده شدن هم بی تاثیر نبود. حتی کرم رقابت هم از درزهای شرکت کنندگان می‌رفت تو جونشون ولوله به پا می‌کرد.

تصمیم درست گرفتن در انتخاب شیوه آموزش و پاسخ دهی و برای جویندگان آموزش، انتخاب مدرس و مرجع مناسب یک اصل هست.

حقیقتا جواب سوال “از کی نوشتن یاد بگیرم” ساده هست!

فرقی نداره می‌خواهید چه چیزی یاد بگیرید! اینکه از کی یاد می‌گیرید مهم هست و نیازمند بررسی روش و متد رفرنس!

چرا؟؟؟؟؟؟؟؟

مگه نمی‌گن ببین چی می‌گه نبین کی می‌گه؟ بله، اما اون برای جای دیگه هست. بذارید لای مسئله رو باز کنیم!

زوایای پنهان و پیدا منظورمه!

با رسم شکل تصور کنید موقعیت زیر رو:

شما رفتید تور کویر و گم شدید!

خورشید تو آسمونه و یه چیکه آب نیست بخورید. گرسنه هستید.

اصلا هم نمیدونید کجایید و باید کدامین سو را راهی شوید؟

سرتون داره از شدت تابش آفتاب به مختون گیج می‌ره و احتمالا چند ساعت دیگه اگر نجات پیدا نکنید ریق رحمت رو سر می‌کشید.

جغرافیاتون هم صفره و در این مورد چپ و راست خودتونم نمی‌تونید تشخیص بدید.

وسط صحرا با یه کودک مواجه می‌شید که اصلا زبونشم نمی‌فهمید و بچه هم اصلا معلوم نیست اونجا چیکار می‌کنه و شما هی می‌پرسید:

“از کدوم ور برم کدوم ور؟”

بچه هم هی می‌خنده و با دست به رو به رو اشاره می‌کنه. شما هم هی به رو به رو نگاه می‌کنید و از خودتون می‌پرسید: “چی می‌گه این زبون بسته؟”

همزمان چشمتون می‌فته به یه مارمولک که با دست و پاهاش داره شنها رو می‌زنه کنار و می‌ره زیرشون قایم می‌شه.

می‌رید جلو دست بچه رو می‌گیرید تکون می‌دید که یعنی من رو ببر با خودت. اون هم شما رو می‌بره و بعد از چهار ساعت راه رفتن می‌فهمید یه قبیله آدم خوار بودن که کسایی که تو بیابون گم می‌شدن رو شکار می‌کردن و کباب دنده شون رو می‌زدن بر بدن و از بچه هم به عنوان طعمه استفاده می‌کردند و در پایان شما شادروان شدید.

 من یقرا فاتحه مع الصلوات!

مشکل کجا بود؟ البته خدا رحمتتون کنه، روحتون شاد، اما درس عبرت رو هر وقت از آب بگیری تازه است.

بیاید سوال بپرسیم:

  • شما که زبان بچه رو نمی‌فهمیدید چطور ارتباط برقرار کردید؟
  • چه میزان اعتبار برای معناشناسی رفتار بچه برای خودتون قائل شدید؟
  • ذهنیت شما راجع به بچه چی بود؟
  • احتمالات خاصی مد نظرتون بود که با بچه راهی شدید؟
  • چه احتمالاتی و چه درصدی؟
  • آیا به خوردن بچه فکر کردید؟
  • آیا از بچه با زبان اشاره تقاضای آب کردید؟
  • چقدر با اشاره با بچه حرف زدید؟
  • نظرتون راجع به مارمولکی که دیدید چیه؟
  • آیا رفتار مارمولک برای شما معنایی داشت؟
  • چرا مارمولک رفت زیر شن ها؟
  • در چهار ساعتی که با بچه راه رفتید بسم الله گفتید که یه وقت جن نباشه؟
  • واقعا پس داشتید چیکار می‌کردید؟

خب موضوع رو پیچیده نکنیم.

برای مرجعیت در هر موضوعی، خصوصا یادگیری، نظر و آموزش چه کسی اهمیت داره و قابل اطمینان هست؟

پاسخ: کسی که “روش”، “روش شناسی” و “مدل”، پشت فکر، رفتار، آموزش، حضور و حرفهاش هست!

حتی مهم نیست شما این روش رو دوست دارید یا نه؟ هر چیزی اگر روش و روش شناسی بررسی شده و دارای پشتوانه داشته باشه احتمالا ارزش بررسی و مراجعه داره.

مثال ساده تر بزنم براتون!

اگر راننده اتوبوس بگه این مسیر می‌ره میدون شنبلی زاده و یه آقای وکیل لکسوس سوار بگه این مسیر می‌ره خیابان میماش گولو، شما فکر می‌کنید حرف کدوم قابل اطمینان و تکیه هست؟

از نظر عقلانی، راننده اتوبوس حتی اگر اشتباه بگه!

چرا؟ روش پشت راننده شدن این هست که شما در یک پروسه امتحان شهری مسیرها و جاهای مختلف رو در پاسخ سوالات می‌گید و حافظه تصویری و ارتباطی شما سنجیده می‌شه تا کارنامه بهتون داده بشه.

ممکنه اشتباه هم بکنید اما روش پشت این آزمون از روی باد معده ساخته نشده. از راه و رسم قدیم تا به امروز که راه بلد ها با همین تکنیک سعی می‌کردند جهان و مسیرها و ارتباطات رو کشف کنند ساخته می‌شه. ماهواره های مسیریابی هم از همین روش تصویر برداری استفاده می‌کنند.

راه بلدها هم اشتباه می‌کنند. ماهواره ها هم!

اما ویژگی راه بلد ها داشتن روش آزموده شده و نسبتا علمی، عملی هست که پشتوانه طولانی داره. ممکنه آقای راننده اتوبوس کل استان شنبلستان رو مثل کف دستش می‌شناسه به جز میدون شنبلی زاده رو. اما آقای وکیل فقط خیابان میماش گولو رو می‌شناسه و داره می‌ره خونه موکلش!

این لزوما به تخصص مربوط نیست بلکه، باز هم تکرار می‌کنم، به روش و متد و شاخصها و معیارهای فرد برای راهنما بودن بستگی داره. در قدم بعدی تخصص فرد رو اگر مد نظر قرار بدید به رستگاری نزدیکتر شدید!

در مثال کویر، شما قطعا با حالتی که به سمت کما حرکت می‌کنید و با تابش خورشید، بیشتر و بیشتر مایعات بدنتون رو از دست می‌دید، نمی‌تونید تاپاله رو از گوشت کوبیده تشخیص بدید، پس کجا با این عجله؟

بچه ای که دیدید حتی نمی‌تونه به شما بگه چی هست و کی هست؟ هیچ روشی به جز ایما و اشاره وجود ندارد که اونهم معلوم نبود چی می‌گه!

مارمولک در این بین بهترین راهنما برای اتکا به پاسخ گمشدگی بود!

مارمولک موجودی هست که به صورت کاملا علمی و عملی، زیستن برای زنده ماندن رو در کویر بلد هست. وقتی مارمولک رفت زیر شن به شما نشون داد:” این وقت ظهر تو سر سگ بزنی نمیاد بیرون تو چرا داری راه می‌ری؟”

مارمولک به شما نشون می‌داد شب زمان بهتری برای رفتن هست! حتی اگر با احتمال 90 درصد مار کبری شما رو می‌زد و باز هم خدا بیامرز می‌شدید، اما تصمیم درست و علمی ای گرفته بودید. ضمن اینکه شب کویر شب ستاره بارونه! اگر ماه هم نباشه، ستاره قطبی داره عین پروژکتور رو سرتون نور بالا می‌زنه!

شب خنکه و شما تبخیر نمی‌شید!

از نظر بررسی صحت تصمیم گیری، این انتخاب تصمیم درست شمرده می‌شه! حتی اگر نتیجه زنده موندن شما نباشه. اما رفتن با اون بچه صرف اینکه انسان هست از اساس تصمیم گیری غلطی هست و وقتی راهنمای اشتباهی انتخاب کنید، هم راه گم می‌کنید هم کباب می‌شید.

انتخاب درست آموزگار، هزینه ها رو کاهش می‌ده، بازده رو افزایش می‌ده، مسیر توسعه و رشد رو هموارتر می‌کنه و به شما متد و روشی برای شناخت و درک وضعیت اعطا می‌کنه. اصلا فلسفه یعنی روش تفکر! همه این روشها برای سعادت و آزادی نوع بشر جان می‌کنّن.

در رابطه با نوشتن و نویسندگی لزوما اینکه آقای فلانی کلی کتاب نوشته به معنای این نیست که آموزگار مناسبی برای شما هست یا نیست.

حتی در دوران کنکور همه دنبال یه معلم هستند که به زبون آدمیزاد و با روشهای بهینه بهشون کلک و بنیان فهم مسئله رو نشون بده.

روش های آموزگار رو بشناسیم و ببینیم آیا یک سیستم فکری آزموده شده یا خلاقانه دارای پایه های قابل سنجش پشت آموزش معلم هست؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *