اگر صادقانه بگویم، شعورم هیچوقت خوشش نمیآید جواب کسانی را که سلام کردنشان نشان میدهد برای گفتگویی بیهوده پیام دادهاند، یا بی هویتانی هستند با هویت جعلی دیگری بدهد. در اینجور مواقع دلم میخواهد الهه چاله میدانیم را بکشم بیرون و سلام و علیک واقعی را نشانشان دهم. اما سنگ مدنیت که میخورد بر سرم مثل یک شهروند متمدن پاسخ میدهم.
یکی از همین غریبهها پیام داده بود و از من راجع به محتوای سایتم میپرسید. الهه مدنی و مودب درونم توضیح میداد تا رسید به قسمت هدف و شعار سایت.
غریبه گفت: “چرا اینجوری حرف میزنی؟ مگه کاندید ریاست جمهوریای؟”
داشتم فکر میکردم که الهه نئاندرتال را صدا بزنم بیاید با چماق بکوبد بر سرش یا سکوت کنم و گفتگوی بیهوده را پایان دهم؟
از بیشعوری دو طرفه متعجب شده بودم! من که میدانستم سوالش مزخرف و کلاغ رنگ شدهایست در قالب طوطی، چرا جوابش را داده بودم؟ غریبه که میدانست مخاطب من نیست چرا پیام داده بود؟
با دقت به این اتفاق موضوع “شعور متفاوت” بیش از پیش محل سوال من شد. آنقدر که با خودم فکر کردم، شعور متفاوت ما انسانها چقدر بر زیست و توسعه و تغییر ما تأثیر میگذارد؟
اهمیت این موضوع با توجه به دو مولفه برای من اهمیتی مضاعف یافت. اول؛ ارتباط و دوم؛ مخاطب شناسی.
فکر میکنم قسمت اول بیشتر متوجه عملکرد و شعور خودم است و دومی مربوط به شعور سایر انسانها. اینکه چه شعورهایی را میخواهیم جذب کنیم و چه شعورهایی را دفع، مهم است. الک اطرافیان و نزدیک و دور هنگام عرضه و قبول امری بدیهی به نظر میآید.
مخاطبان نیز به عنوان واحد انسانی موظفند شعور خود را در رابطه با عملکرد به عنوان مخاطب یا غیر مخاطب به عهده بگیرند. در غیر اینصورت رفتار تند و تقابل را بایستی پذیرا باشند. منظور من کسی که به موضوعی علاقه ندارد یا آن را نقد میکند نیست.
منظور من سطح شعور و درک است. شما میتوانید بروید زیر پستی سیاسی به زمین و زمان فحش بدهید اما باید بپذیرید سطح مخاطبان دیگر هم میتواند مثل شما باشد و بیایند و فحش بدهند. سنجش عملکردی مهم است. اگر بروید یک کاره حرفی تند یا بی ربط بزنید که توانایی ایجاد ارتباط ندارد، فقط خود را شرمنده کردهاید. البته همیشه نمیتوان به این حالت بود اما، میتوان این مسیر را مرتبه وار طی کرد.
دیروز راجع به شعار سایت هم فکر میکردم. نتیجه گیری من برای شعار سایت زمان زیادی برد. اما حالا میبینم که ممکن است مخاطب این کلمه به ادبیاتی دیگر علاقهمند باشد و ممکن است کلمه رستن و رستگاری امری ورای جهان به نظر رسد. تغییر و توسعه برای اکثر افراد قابل درکتر است و رهایی به نوعی بی وزنی را القا میکند.
توانایی شناختن شعور مخاطب و گسترش شعور خودم دغدغهای جدیست. این روزها به تغییراتی اندک در شعار سایت فکر میکنم. مترادفهایی که بار معناییشان برای افراد زمینیتر است. نمیدانم دارم عجله میکنم در تغییر یا دارم عجله میکنم در رسیدن به مقاصد بعدی سفر سایت؟
شاید “توسعه و تغییر” کلماتی مناسبتر باشند که همین توجه به سطوح شعور، دیدم را وسعت بخشید و در روندم تغییری ایجاد کرد.
برای افزایش شعور چه کنیم؟
فکر میکنم شعور وابسته به فهم است و فهم وابسته به حواس. بعضی افراد را حواس جمع مینامند، نه به واسطه اینکه انسانهایی محترم هستند بل، به این دلیل که نسبت به اطرافشان و فرصتها سریع و صحیحتر واکنش نشان میدهند.
شاید برای افزایش شعور، به افزایش دقت نیاز داریم و برای افزایش دقت، به افزایش سکوت و گوش فرا دادن. حتی قبل از پرسیدن سوال. شعور مهارتی کسب کردنی به نظر میآید. ابیاتی از شاعر اوحدی به این موضوع اشاره میکند.
“تو از آنجا مجرد آمدهای/ با تو نابوده این شعور و شعار
هم ازین خاک توده پیوستند/ با تو این همرهان ناهموار”