جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.
سوال

سوال‌ بد یا مای آسیب پذیر؟

در گذشته یکی از ویژگی‌های انسان‌ها این بود که هر چیزی را می‌پرسیدند و پرسش راجع به هر چه که بود بد به نظر نمی‌آمد. در واقع انسان ذات کنجکاوش را در همین پرسش‌ها نشان می‌دهد و کنجکاویست که ما را به کشف و اکتشاف هدایت می‌کند.

در گذر زمان یواش یواش سوالات هم مثل سایر جهان از گزند دسته‌بندی در امان نماندند. سوالات به دسته‌هایی نظیر سوال شخصی، سوال عقیدتی، سوال خوب، سوال بد و… تقسیم‌بندی شدند.

طبقه‌بندی سوالات در ذهنیت عاطفی ما هم تاثیرگذار شد و ما به این نتیجه رسیدیم که سوالاتی وجود دارند که می‌توانند به ما آسیب بزنند و یا حتی جان‌مان را به خطر بیندازند زیرا سوال پرسشگر اطلاعاتی را از ما دریافت می‌کند تا به ما آسیب بزند یا بتواند ما را کنترل کند.

حجم پیچیدگی در جامعه و تاریخ انسانی فراوان است و من واقعا متعجب از کسانی که گمان می‌کنند انسان و جهان را می‌توان با توصیه‌های سه یا شش کلمه‌ای کمک کرد و مسائلشان را حل کرد! امیدوارم این فکر و این پاسخ شوخی‌ای بیش نباشد زیرا حجم تناقضاتی که در این زمان شکل می‌گیرد از تناقض گذشته و به تضاد می‌رسد. بگذریم.

فکر می‌کنم نکته‌ای که در رابطه با پرسش‌ها وجود دارد اینست که بسنجیم که ما چقدر در ایجاد و مدیریت آن نقش داریم. به طور مثال آیا ما حرفی زده‌ایم که می‌تواند سوال برانگیز باشد یا برساخت‌های اجتماعی، چیزی را راجع به ما سوال برانگیز کرده است؟

وقتی از ما سوال می‌شود، چقدر می‌توانیم آن را مدیریت کنیم؟

فکر می‌کنم یکی از راه‌های شناخت افراد هوشمند نیز همین نحوه پاسخگویی آنها به سوالات ایجاد شده است. زمان‌های زیادی وجود دارد که ما مورد پرسش قرار می‌گیریم و پشت چشم نازک کردن و درشت‌گویی راه مناسبی برای پیشبرد و توسعه انسانی در این موقعیت به نظر نمی‌رسد.

یکی از اندیشه‌هایی که در دهه‌های اخیر در حال توسعه در بستر جهانیست اینست که ما نباید پرسش‌های بد را بپرسیم. بر این لیست هر روز افزوده می‌شود و میزان کنجکاوی ما نیز به همان میزان بیشتر.

به عنوان کسی که به هیچ عنوان سوالات شخصی نمی‌پرسم و حد و حریم محکمی برای دیگران قائل هستم، بسیار مورد پرسش‌هایی از طبقه شخصی، عقیدتی، خوب و بد قرار گرفته‌ام. اما متوجه نشدم چرا باید میزان رنجشم از این موضوع انقدر زیاد باشد که به طرف بگویم: “اگر به او مربوط بود تا الان می‌فهمید.”

این به این معناست که اصلا از این لفظ استفاده نکرده‌ام؟ برخلاف تصورتان بسیار استفاده کرده‌ام. چه زمانی؟ زمانی که از پیش اعلام کرده‌ام این موضوع مربوط به حریم شخصی من است و اصلا در این باره با هیچکس شوخی ندارم و این خط و این هم نشان!

اما زمان‌های زیادی افراد توانایی ایجاد حریم و حریم مداری با ما را بلد نیستند. خیلی‌ها خودشان بسیار تودار هستند اما بسیار دیگران را سوال پیچ می‌کنند. این عادت زشتیست زیرا ما در دوران خیلی قدیم که گفتم زندگی نمی‌کنیم و انسان‌ها با میزان پیچیدگی روزافزون و فشار حاصل از آن بسیار آسیب پذیر و ترسان شده‌اند.

اما امیدوارم وقتی با میزان بالایی از سوال مواجه می‌شویم به جای اینکه سریع قاطی کنیم و شروع به نیت خوانی کرده و سگرمه‌هایمان در هم برود با خودمان فکر کنیم چگونه می‌توانم هوشمندانه حد و مرز خودم را ایجاد کنم تا این فرد دیگر سوال نپرسد؟

البته نه اینکه مقابل هر کس و ناکسی بخواهیم طبقه بندی این مرز هوشمندانه را امتحان کنیم. فرد مزبور هم مهم است. آیا این فرد از خانواده، دوست یا آَشنایان ماست یا غریبه‌ای دور؟ آیا در شبکه‌های اجتماعی این موقعیت شکل گرفته؟ آیا من خودم این وضعیت را ایجاد کرده‌ام؟آیا دیگران کاملا وظیفه عدم سوال پرسیدن دارند یا من کاملا وظیفه عدم ایجاد سوال را؟

فکر می‌کنم موقعیت استفاده از “به توچه” بسیار محدود است و ما بایستی میزانی از پذیرش را داشته باشیم که ارتباط، پرسش را به همراه دارد. چه خوب چه بد، چه غریبه چه آشنا و چه سوال خوب و چه سوال بد.

خاطرم هست همکاری داشتم که دخترخانمی مودب و خوش کلام بود و جذبه‌ای هم داشت که همه احترامش را نگه می‌داشتند اما اگر کسی سوال ناخوشایندی از او می‌پرسید سریع بهم نمی‌ریخت و در پاسخ نمی‌گفت: “به تو چه.” بلکه با همان احترامی که برای خودش قائل بود و با همان ادب توضیحی واضح ارائه می‌داد و موقعیت را به پایان می‌رساند و حریمی جدی برای خودش و دیگری ایجاد می‌کرد.

همکار دیگری داشتم که خانمی عجیب و همیشه عصبانی بودند و بسیار به اصطلاح لاتی حرف می‌زنند و بسیار فحاش بودند و بدون پرسیدن، دیگران را قضاوت می‌کردند و هر چیزی که از ذهن معیوب‌شان می‌گذشت می‌گفتند و بسیار هم بی ادب بودند و اگر کسی از ایشان سوالی می‌پرسید با همان لحن گستاخانه و عصبانی مثل دختر بچه‌ای لوس می‌گفتند: “به توچه؟ فوضول منی؟ هان؟”

افرادی از روی ترس به ایشان احترام می‌گذاشتند اما همه در نهایت از بیشعوری این خانم صحبت می‌کردند و حریمی برای این خانم نبود. از این وضعیت، نمونه آقا هم دیده‌ام و به هیچ عنوان زن و مرد برای آن قائل نیستم و این را موضوعی انسانی و جدی می‌دانم.

جمع بندی:

سوالات به واقع بد نیستند باید بپذیریم که تجربه و ترس آسیب آن را بد می‌کند.

سوالات می‌توانند مایه دردسر باشند. همیشه قبل از پرسش، اندکی با آن ور برویم و ببینیم آیا پرسش جانداری ارائه می‌کنیم یا پرسشی است که بر سوتفاهم می‌فزاید؟

سوالات شخصی را تا جای ممکن کاهش دهیم اما اگر مورد پرسش شخصی قرار گرفتیم مودبانه بگوییم: “ترجیح می‌دهم پاسخش را شخصی نگه دارم.” یا اگر امکانش هست با پاسخی هدایتگر موقعیت را مدیریت کنیم تا کنجکاوی فرد به سویی دیگر حرکت کند.

اما توصیه‌ای برای زمانی که مورد پرسش قرار می‌گیریم. آرام باشیم و خونسردی خود را حفظ کنیم و سعی کنیم هیجان سوال را با سوالی دیگر یا چند لحظه مکث از بین ببریم. زمان‌های زیادی هیجانی که در سوال کننده و مورد سوال قرار گرفته ایجاد می‌شود وضعیت را بغرنج می‌کند.

در نهایت تا جای ممکن از نعمت اینترنت استفاده کنیم و سعی کنیم سوالات‌مان دیگران را به زحمت پاسخ نیندازد اما با دیگران پرسشگر تا جای ممکن با ادب و محبت برخورد کنیم.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *