جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.
طب سنتی

مزخرفات و محققات طب سنتی و رابطه‌اش با زبان+ 1 تمرین

“برو زالو بنداز جوش‌های صورتت محو شود” “برو پیش قاروق‌گیر، آروغت را بگیرد.” لاطائلاتی از این دست را زیاد شنیده‌ایم. دعوای طب مدرن و طب سنتی را هم. اما مشکل اساسی کجاست؟

اینکه ما چهار طبع داریم یا وقتی استامینوفن می‌خوریم ابلیس از مثانه وارد کلیه می‌شود و در آن لانه می‌کند احتمالا احمقانه به نظر می‌آید.

اما یک سوال. آیا این حرف‌ها خرافاتی محض هستند که ما باید آن را بریزیم در زباله‌دان تاریخ؟

من نظر شخصی خودم را در این مطلب وارد نمی‌کنم. اگر بخواهم طبق اصل توسعه و زاویه‌بینی به موضوع نگاه کنم باید بگویم نه. سازمان بهداشت جهانی(چه خوش‌تان بیاید چه نه) تمامی طب‌های سنتی، ملی و باستانی ملل مختلف را کاملا به رسمیت می‌شناسد(از نقد این مرحله هم عبور می‌کنیم). پس دعوا سر چیست؟

بیایید مبحث را دقیق‌تر بررسی کنیم. آیا وقتی از موضوعی مانند طبع و خلط صحبت می‌کنیم واقعا چنین چیزی وجود دارد؟ آیا وقتی از موضوعی به نام ویروس حرف می‌زنیم واقعا ساختاری به اسم ویروس وجود دارد؟ در مورد اولی باید بگوییم نه! این چهار طبع کجاست؟ در ذهن ما؟ بله. این تقسیم بندی برگرفته از ساختار فصول سال درست است؟ شاید و شاید نه. در واقع در چه مقیاسی درست است؟

بگذارید باز هم دقیق‌تر موضوع را بیان کنم. در زندگی، کسب و کار و حتی علوم، مبحث مدل‌سازی اهمیت فوق العاده‌ای دارد. استفاده از نمایه‌ها و اشکال و حتی موضوعات عینی برای توانایی ادراک موضوعات انتزاعی یا ناشناخته یک رفتار رایج انسانی است. اگر به کسی که در اعماق اقیانوس است بگویید: “آن بالا ابرهایی زیبا وجود دارد”، احتمالا در ذهن آن فرد هیچ داده‌ای از ابر وجود ندارد. شما برایش تکه‌ای پنبه می‌برید یا حتی مرجان‌های کف دریا را نشانش می‌دهید و می‌گویید ابرها شبیه این‌ها هستند اما نرم‌تر و سفیدتر و با شکل‌های مختلف.

مدل‌سازی در واقع استفاده از آرایه تشبیه و استعاره زبان است. اما ما می‌دانیم که استعاره و تشبیه خودِ موضوع نیستند. تنها اداتی برای درک بهتر و گسترش هستند. اگر می‌گوییم فلانی قلبش مثل روزهای تابستان گرم است، از همین آرایه تشبیه استفاده کرده‌ایم و اگر معتقدیم که چهار طبع داریم باز هم از آرایه تشبیه استفاده کرده‌ایم. چون نمی‌دانستیم در بدن یا در ابعاد میکروسکوپی چه خبر است و برای رسیدن به یک تعریف قابل لمس به مدل و تشبیه و استعاره پناه برده‌ایم.

با این اوصاف مشکل طب سنتی کجاست؟

زبان؛ ذهنیت، روش کار و نتایج را رقم می‌زند. طب سنتی مشکل اساسیش اینست که اصلا با زبان همراهی نکرده و در قرون وسطی برای خودش می‌زید. شاید بادکش را توانسته با کمک موضوع خون‌رسانی و ساختار التهاب توضیح دهد ولی ارجیفی مثل طبع و خلط و… همچنان بر یک مدل رد شده استوار است. اینکه افراد زیادی ذهنیت خود را معطوف خلط و تف می‌کنند را می‌توان یک خطای شناختی بزرگ و فرار از مسئولیت پنداشت.

زمانی که میکروسکوپ نبود و انسان نمی‌توانست بپذیرد که هر انسانی ترکیب و ساختار خاص خودش را دارد؛ که حتی در تعداد گلبول‌های خونی هم با هم متفاوت هستند؛ شاید استفاده از مدل‌سازی چهار طبع، راهنما و چراغ راه باشد. اما اگر این مدل‌ در همان سطوح کلی باقی نماند و مایه قضاوت و دسته‌بندی افراد در این چهار دسته(و در این زمانه) شود مایه بدبختی و فلاکت است.

وقتی دانش با کمک زبان و جستجو پیشرفت و حرکت می‌کند، ماندن در زبان گذشته که ذهنیت و نتایج و روشی توسعه نیافته است یعنی ما عزم جدی بر ایجاد تضاد و تناقضی که همان ابتدا شکست خورده داریم.

وقتی موضوعی به نام آزمایش خون شکل می‌گیرد که با پارامترهای اساسی و بدون قضاوت افراد در چهار دسته می‌تواند ریز جزئیات جسم‌ را در مقیاس قابل اندازه‌گیری و نه صرفا توصیفی نشان دهد، یعنی زبان در مقیاس کلام و اعداد توسعه یافته است و به ما زاویه‌ای نو و دقیق‌تر نشان داده است. با این حساب چرا مثل یک انسان متعصب می‌گوییم طب مدرن کلاه‌برداریست؟

آیا کسی در خیابان با ادبیات سعدی یا انسان هفت هزار سال پیش صحبت می‌کند؟ اگر چنین کاری کند دیگران اولین چیزی که به ذهن‌شان می‌آید چیست؟ قدیمی. توسعه نیافته. عقب مانده.

اصلا یکی از مشکلاتی که در رابطه با موضوعات دینی صورت می‌گیرد همین موضوع توسعه یافتگی زبان و عدم تطابق ذهنیت افراد(دقت کنید من اینجا از حقیقت سنجی صحبت نمی‌کنم. از سنجه و روش صحبت می‌کنم) با آموزه‌های دینی است. زبان فقط مشتی کلمه و جمله نیست. زبان نماد شگفت‌انگیزی از باور و روش و سنجه و هدف است. اینکه زبان اصلا در شمار موضوعات مهم بشری محسوب نمی‌شود و افراد زیادی دقت نمی‌کنند که بخش بزرگی از مشکلات انسان‌ها در گرو همین زبان است، جای تعجب دارد(اما من از علامت تعجب استفاده نمی‌کنم).

اینکه آیا در ابعاد حقیقت چهار دسته طبع وجود دارد یا نه اصلا موضوع من نیست. حوزه حقیقت‌سنجی دغدغه اساسی این سایت نیست و اندیشه پوزیتویستی مراتب پایینی را در این سایت به خود اختصاص داده است. شاید در پس پرده حقیقت چهار طبع وجود داشته باشد. خب که چه؟ آیا این موضوع می‌تواند مشکل زبانی و ذهنیت انتزاعی-توصیفی طب سنتی در مقابل طب مدرن را توجیه کند؟ نه.

ما باکتری‌ها(یا اصلا هر چه دوست دارید بنامیدش؛ حتی بیلبیلک) را زیر میکروسکوپ می‌بینیم. ما می‌بینیم که گلبول‌های سفید آنها را می‌خورند یا در آن می‌میرند. این یک امر شگفت‌انگیز است. این نزدیک شدن به حقیقت است. ما از اجنه و شیاطین به شناسایی ساختاری از پروتئین در واقعیت رسیده‌ایم.

یکی دیگر از مشکلات طب سنتی همین مقاومت علیه حرکت به سمت حقیقت است. مگر انسان و هدف زندگی‌اش در گرو رشد و بالندگی و حرکت به سوی کشف حقیقت نیست؟ مشکل اینکه انسان در این راستا حرکت کرده و انتزاع و توصف را در عینیت پیدا کرده چیست؟ بله؟ در این مسیر انسان بر عینیت تکیه ورزیده و انتزاع را فراموش کرده؟ بله انسان چنین موجودی است. اما اگر تکیه بر عینیت قسمتی از حرکت به سوی حقیقت نیست پس دیگر چرا اصلا ماده و جهان وجود دارد؟

انسان، جهان را محدود به ماده ساخته و زبان ذهنیتش به ضد انتزاع تبدیل شده؟ نمی‌توان چنین چیزی گفت. به جایش می‌توانیم بگوییم که انسان انتزاع را به ذهنیت فلسفی یا رواشناسی معطوف ساخته است. انتزاع اصلا از انسان خارج نشده. اما تفاوت روانشاسی و فلسفه با پایه بزرگ دیگر؛ دین، اینست که زبان‌ورزی کرده‌اند و خود را جنبانده‌اند. با این قیاس طب سنتی چطور؟ جنبیده؟ نه. در زمان و جایی دیگر گیر کرده است. تغییر، گریزناپذیر است و اگر زبان و ادبیات به صورت روش‌مند تغییر نکند، تنها چیزی که می‌ماند لفاظی است.

اگر واقعا طب سنتی دغدغه و سنجه شماست، به عنوان یک مصرف کننده و معتقد به آن وظیفه شما به جای حمله به طب مدرن، دکتر، سازمان بهداشت و توهمات توطئه توانایی توضیح دقیق و روشی قابل سنجش در مقیاس عینیت را نشان دهید وگرنه زبان ذهن‌تان از زبان انسان امروز که توسعه و گسترش را دیده است دور می‌ماند.

موضوعی به نام طب اسلامی در روند زبانی حتی از طب سنتی هم ترسناک‌تر است.

تمرینی برای علاقه‌مندان و معتقدان طب سنتی:

به جای این مدل پوسیده و تاریخ مصرف گذشته چهارگانه طبایع یک مدل عینی قابل سنجش برای پایه‌های طب سنتی بنویسید و ببینید آیا اساسا این طب و مدل‌هایش توانایی حرکت و توسعه دارند؟

مدل شما چیست؟

5 پاسخ

  1. الهه جان من از روزی به سمت طب سنتی رفتم که برای مدتی شکم درد داشتم و به چند تا پزشک مراجعه کردم و آزمایش و سونو دادم اما تشخیص ندادن دلیلش چیه و الکی بهم قرص معده دادن. بعضیا هم می‌گفتن بخاطر استرسه. در حالی که اینطور نبود. رفتم طب سنتی و گفت بخاطر کبد و غلبه‌ی صفراست. من از دکترا ناامید شدم اما با طب سنتی مشکلم درمان شد.
    یسریا الکی و بدون علم طب سنتی میان و دارو‌ تجویز می‌کنن و اونا کار رو خراب کردن ولی در کل کسی که علمش رو داره و با تجربه‌ست اتفاقن خیلی از بیماری‌ها رو‌ درمان کرده.
    یه خانمی می‌گفت سرطان معده داشت و دکترای طب مدرن جوابش کردن و با داروهای گیاهی درمان شد.

        1. بسیار سپاسگزارم از نکته ارزشمندی که در پیامت هست زهرا جان. گنگی. حتما این موضوع رو در بازنویسی مطلب اعمال می‌کنم. اما اگر دوباره خوندی مقاله رو بریم سراغ اینکه گپ بزنیم راجع به دغدغه اساسی نوشته که اصلا بر حقانیت یا تکذیب طب سنتی یا مدرن نیست. موضوع و دغدغه اصلی زبان هست. طب سنتی در زبان که روش‌مندی و امکان بررسی کمی و مرجعیت رو به همراه داره به شدت کمیتش لنگ می‌زنه. اصلا یکی از مشکلات همین طب سنتی موضوعی هست به نام: تجربه من، تجربه دیگری. صرف تجربه قابل استناد در مقیاس کثیر نیست. این یکی از مغلطه‌های فکری محسوب می‌شه. سودا چی هست؟ توضیح سودا چیه؟ سودا کجاست؟ سودا از کجای بدن خارج می‌شه؟ اینها در طب سنتی صرفا یک سری توصیفات ذهنی و یک مدل‌سازی هستند دیگه. اما در اندیشه ارادتمندان این مکتب انگار سودا واقعا هست. اما نمی‌تونند تعریفش کنند. نمی‌تونند نشونش بدن. خب این واقعا یک ضعف تلقی می‌شه در موضوعی که انسان با زبان میکروسکوپی تونسته عینیت رو بررسی کنه. اینجا راجع به خدا و توان دیدن یا ندیدنش که حرف نمی‍‌‌زنیم. راجع به یک موضوع کاملا جسمانی صحبت می‌کنیم. این اصلا رقابت یا تحقیر هیچ کدوم از شاخه‌های طب نیست. درد، درد زبان هست. زبان نماد ذهن هست. ناسا با زبان انتزاع موضوعات نجوم رو بیان می‌کنه و می‌دونه اگر امکان عینیت‌بخشی نباشه، فقط در سطح فرضیه باقی مونده. اما طب سنتی مشکلش اینه که در سطح فرضیه باقی نمی‌مونه. کاملا عمل می‌کنه از روی یک سری تجربه، بدون اینکه بتونه در مقایس میکروسکوپی یا ماکروسکوپی موضوع رو شرح بده. روش‌مندی طب سنتی مشکل‌زاست. روش‌مندی طب سنتی بر تصادف و تجربه استوار هست نه تحلیل و اکتشاف. این واقعا یک ضعف خطرناک هست. حتی متون دینی برای فهم و شناخت به شدت بر روش‌مندی پویا متکی هستند. اما طب سنتی نه. اگر صحبت راجع به ضعف طب سنتی باعث پیشرفت یا حرکتش می‌شه، من با رضایت قلب این موضوع رو پیگیری می‌کنم. بسیار خوشحالم از بیان زاویه اندیشه‌ات زهرا جان. ❤️

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *