روشمندی هم مانند چیزهای بسیاری جواب میدهد. اما منظور شما از “جواب میدهد” چیست؟
نتیجه دلخواه؟ نتیجه خوب؟ نتیجه صحیح و درست؟ نتیجه کم هزینه؟ نتیجه سودآور؟ نتیجه…؟
آیا انتخاب نوع نتیجه برایتان دشوار است؟
ما همیشه نیاز به توضیحی صریح و واضح از موضوعات داریم. درباره اهمیت صراحت در تیترنویسی برای توصیف محتوای جهان در این پست صحبت کردم.
موضوعات و نکات خیلی زیادی هست که مطابق با شعار سایت میخوام راجع بهشون حرف بزنم و اصلا هدف من از نوشتن همین شعار هست.
اینکه میتونم به کمک واژه ها موضوعات رو بیان کنم تا فهم، ادراک و شناخت جدیدی از موضوعات در قالب کلمات و به فرم نوشته ارائه بدم.
اما یکی از دلایلی که من رو عقب نگه میداره برای بیان صریح چندین موضوع، پارادوکس انتخابی هست که در این میان باهاش درگیرم.
تلاش برای نتیجه خوب و یا تلاش برا نتیجه طولانی مدت؟
اینکه آیا باید ضرب الاجل داشته باشیم یا خونسرد، طولانی و آرام کار کنیم؟
نتایج شگفت انگیز از تصمیم و انتخاب بین این دو معمولا حاصل میشن! البته سایر نتایج هم همینطور!
گاهی مشخص بودن هدف الزاما کمک کننده در فرایند انتخاب نیست. مثلا من برای رستگاری مینویسم! این عنوان سایت هست.
کلمه رستگاری بهترین و واضح ترین کلمه برای گردآوری تمام مولفه ها و شاخه های مد نظر من هست.
رستگاری در این سایت با کلیده واژه های زیر بیان میشود:
- فهم
- ادراک
- شناخت
- مهارت
- رشد
- آزادی
تمامی این شش واژه در کلیدواژه اساسی زندگانی من قابل تعریف هست؛ رستگاری!
اما این کلیدواژه چطور میتونه به من کمک کنه و چطور مانع من هست؟
در یک مقاله جامع به تعریف شخصی و روشمندی خودم از آزادی میپردازم. اما علی الحساب اینو داشته باشید که این آزادی اونقدر برای من وسیع و قلع و قمع کننده تعریف میشه که با وجود آرامشی که بهم میده، آسایشم رو میگیره!
بیشتر توضیح بدم؟
آگهی ها و مشاغل مختلفی چشمم رو گرفتند و بارها سر کار رفتم، کارهای مختلف رو امتحان کردم اما، احساس میکردم ارزشهای من از آزادی در اون کار به بن بست میرسه و من به نوعی اسیر دیگران میشم!
اصلا از تمام آهنگهایی که در دوران کارهای اداری و مهندسی انجام دادم هم متنفرم. اون احساس تحمل شدید محیط و انسانها و تمام چیزهایی که دوستشون نداشتم من رو اذیت میکنه.
چرا احساس اسارت؟
به این دلیل که اکثر ما ارتباط رو بلد نیستیم!
ما چیرگی رو بلدیم!
این خیلی خجالت آوره. بیاین با هم خجالت بکشیم.
کشیدید؟
بریم ادامه مطلب.
من احساس میکنم خیلی وقتها در ارتباطاتمون زیادی گاو هستیم و ابر کلمه مان توضیح واضحی ندارد و اصلا ابر کلمه ای برای زیستن نداریم که روشی پشت آن باشد.
اگر ابر کلمه ای برای زندگیتون تعریف نکردید، من به شما میگویم این واژه در حال حاضر چیست؟ بردگی!
آیا ناراحت شدید؟ اشکالی ندارد!
شجاعت زیستن وابسته به این است که خیلی روشن و شفاف خودتان و هویتتان را در یک کلمه تعریف کنید و به واسطه اون کلمه با انسانها “ارتباط” برقرار کنید نه اینکه با آن کلمه فقط دنبال تسلط و پیروزی و خواسته های خود باشید.
اگر نه در درجه بعدی بردگی قرار میگیرید!
تیتر و عنوان و تعریف واضح تک کلمه ای از خود، گام اول روشمندی زیستی شما هست!
گام بعدی سخت تر هست!
دشواری انتخاب!
دشواری انتخاب هدف ها رو بولد یا بی رنگ و بو میکنه!
اما مرحله بعد از این دشواریِ انتخاب حتی سختتر هست!
اینکه شما انتخابی کردید اما نمیتونید بهش عمل کنید! حجم انرژی و فوران درون که دائم در حال انباشت هست و داره شما رو به جنون میرسونه!
مشکل از کجاست؟
از هدف؟ از انتخاب؟ از عمل؟
روش تبدیل اهداف به عمل و پاشنه آشیل آن کجاست؟
در واقع باید بپرسیم مسئله چیست؟ ما مولفه ها را داریم و ابهامی در کار نیست ظاهرا. پس این مشکل به مسئله تبدیل شده.
حالا این مولفه پاسخ کجاست؟ شاید این مولفه کمی پنهان است!
این مسئله پنهان احتمالا به “توان” ما برمیگردد.
فرض کنید هدف شما این هست که همسر خوبی باشید. فرد مناسبی رو برای ازدواج انتخاب کردید. هر روز تلاش میکنید تا انسانی متعهد و همسری نیک سرشت باشید.
اما حجم سختی تمام این مراحل شما را در همان مرحله هدف گذاری و خیال نگه میدارد!
از خودتون میپرسید: “آیا در توانم هست؟”
اینجا هست که بحث هزینه ها مطرح میشه. چقدر حاضر هستید هزینه کنید؟
شاید بگید هر چقدر باشه.
اما گاهی توان شما توی جیبهایش شپش قاپ میندازد!
حالا چطور این پارادوکس انتخاب رو حل کنیم؟ چطور عمل کنیم و به هدفمان پایبند بمانیم؟
شما بدون کسب آمادگی احتمالا نمیتونید اضطراب و پارادکس انتخاب رو حل کنید.
آمادگی ممکن هست در کمتر از چند ثانیه رخ بده. مثل زمانی که برای جلوگیری از چپ شدن ماشین سریعا ترمز میگیرید و گاهی هم نیازمند این هست که قدم به قدم و در بازه زمانی بیشتری این امادگی رو کسب کنید.
فرض کنید هدف شما احتمالا در سطح فردی باقی نمیمونه و پیامدهای اجتماعی داره.
در این صورت گمان میکنم تلاش در بازه طولانی تر میتونه نتیجه مناسب تری رو با احتمال بالای پنجاه درصد رقم بزنه.
با درک و شناخت توان خود نگاه کنید ببینید نیازمند ضرب الاجل در انجام هستید یا زمان بیشتر؟
با بررسی توان خود ببینید هزینه ای که باید بدهید در جیب شما فراهم هست؟ یا اصلا فرض کنید این هزینه بسیار گزاف است و قرار است خدای نکرده به قیمت جان شما تمام شود؟ آیا پاسخ روشنی پشت این میزان هزینه وجود دارد؟
آیا چنین چیزی با عاطفه و عقلانیت جور در میآید؟
آیا از سر نداشتن توان به چنین هزینه ای رضایت میدهید؟
آیا اگر توان شما فقیر است میتوانید از راههای دیگر هزینه و پول تو جیبی توانتون رو تامین کنید؟
آیا ارزش و اصولی برای تامین این هزینه دارید؟
چند پیشنهاد:
در زمینه هدف گذاری تا جای ممکن هدفتان را بر دوست داشتن و کمک به دیگران قرار دهید.
راستگو باشید و با احساسات و عواطف شخصی خودتون لغات و کلمات رو به راحتی مصرف نکنید و در دیگران نکارید.
مسئولیت پذیر باشید.
دروازه فکر و اندیشه تان مقابل دریافت دیگران باز بگذارید و به انتقادات توجه کنید و سعی کنید به دور احساسات شیطنت بارِ منفی دیگران را در قالبی انسانی درک کنید.
دقتتان را افزایش دهید. دقت به ظاهر بر نقطه متمرکز است اما در واقع توانایی تشخیص سره از ناسره را به انسان میدهد. این یعنی گستردگی و نجات از نگاه نقطه ای!