گاهی با زوایا زاویه پیدا میکنم اما آنها ستارههای قطبی من هستند! یک سالی است که وقتی به قصد انتشار مینویسم، متوجه میشوم که چقدر لحن و ادبیات فکری و کلامی و نوشتاری من تغییر کرده. نسبت به چه؟ نسبت به دو سال پیش، به سه سال پیش، چهار سال پیش، چهارده سال پیش! نسبت به هر لحظه پیش!
همانطور که بارها تکرار کردم ما انسانها، در اولین گام، با عواطفمان جهان را میسنجیم و ذهنیت عقلانی در واقع در نقش مکمل و شاگرد شوفری بیش نیست. شاید اغلب ما زمانی از زوایای مختلف استفاده میکنیم که آنچه قلب و عاطفهمان میخواهد را توجیه کنیم. از این ویژگی هیچکدام در امان نیستیم.
به صفحات اینستاگرامی و تلگرامی گاهی سر میزنم. یکی از راههای توانایی ارتباط با مخاطب با تمام برکات یا نکبتهایش این است که خودت را از آنها مخفی نکنی. اما مخفی نکردن با نشان دادن هم تفاوتهای روشنی دارد. اینکه چه زاویه ای از زوایای مختلف خودت را میخواهی به آنها نشان دهی اهمیت دارد.
پیشنهاد من قطعا زاویه صداقت است. دیگران آن را تشخیص میدهند؟ گمان من این است که ما انسانها با آنچه درونمان است در واقع دیگران را میبینیم. با خودمان دیگران را میبینیم. خوب و بدمان هم که به هم آمیخته(اما قابل تفکیک است).
خب اگر اینطوری باشد که یعنی همه ما خوب هستیم یا همه بد و این خوب و بد را مخاطب مشخص میکند. نه نه از این زاویه به موضوع نگاه کردن بد نیست اما پایان دادن به آن از این راه چرا!
سنجه هایی برای این امر وجود دارد. من سنجه خود را دارم و آن سنجه را در قالب روش ارائه میدهم. گمان من این است که اگر روش و سنجه تان زاویه دید شما را مشخص میکند ارزشمند است و قابل بررسی. اما اگر سنجه شما بیشتر از اینکه به زوایای مختلف موضوع اشاره کند مبتنی بر دست انداختن بر هیجانات است، گمان میکنم به یک بازنگری جدی در شیوه اندیشه تان نیاز دارید.
ذهینت عاطفی هیچ از این روش مندی خوشش نمیآید. زیرا با همان احساسات منفی مواجهش میکند. با نفرت، حسد، غرور، حقارت و… اما همین روش مندی برای ذهنیت عاطفی دواست برای بیمار. کمکش میکند. آرامش میکند و به او اجازه میدهد حرکت کند تا در سیل عواطف غرق شود و تنها جسمش را به این سو و آن سو بکشد.
یکی از زوایایی که در ایجاد ارتباط با قلب مردم توانمند عمل میکند، زاویه از دست دادگی است و به دست آوردگی. به فروشندگان موفق اینستا نگاه کنید. اساس فروش بیشتر آنها اینست که یا به دست آورده هایشان را به شما نشان میدهند یا از دست دادهایشان را. به مکاتب و دولتها و گروههای مردم و توده ها نگاه کنید آنها هم با همین روش برای خود مخاطبانی دست و پا میکنند. حتی مذاهب هم از این زاویه استفاده کرده اند.
زاویه من به این دو کمتر شباهت دارد. البته در حال حاضر. زاویه نگاه من بیشتر بر جراحی تاکید دارد! باز میکند و بررسی میکند و میچیند و میبرد و میسوزاند و میدوزد. گمان میکنم خوب هست بتوانیم تشخیص دهیم که زاویه ما در بیان موضوعات چیست؟
البته باید خاطرمان باشد که روش و زاویه در نظر نگارنده که بنده باشم متفاوت هستند. روش “سنجه” است و زاویه “ابزار”. نویسندگان داستانی حسابی با زاویه دید درگیر هستند چون فکر میکنند که در بیان آنچه میخواهند به مخاطب منتقل کنند اهمیت دارد و گرنه مخاطب اصلا به آنچه هدف نویسنده بوده، نخواهند رسید.
اما فراموش نکنید. یک داستان خوب معمولا زوایای دید مختلفی دارد و تلاش میکند به مخاطب چیزهای زیادی نشان دهد. اما نه بی حساب و کتاب.
یکی از سبکهای نوشتن که احتمالا انجام بدم زاویه نویسی است. اینکه موضوعات را از زاویه های مختلف ببینیم. میخواستم اسمش را بگذارم یادداشتهای زیر زمینی یا رستار نامه. اما از زاویه نویسی هم خوشم آمد.
آیا ما واقعا دوست داریم از زوایای مختلف به موضوعات نگاه کنیم؟
بله و به صورت سوگیرانه تا زمانی که ما را به نتیجهای که عموما میل شخصی ماست برساند. اگر بخواهیم در این وضعیت نمانیم احتمالا بایستی تا جای ممکن زوایایی که هیچ علاقهای به آن نداریم را هم مد نظر قرار دهیم. در پست قبلی نوشتم که انسان در واقع درستتر نمیاندیشد، بلکه روش اندیشه اش تغییر میکند. آنچه دیروز سلامتی بود، امروز بیماریست و آنچه در دوران قبل از سلامتی بیماری تلقی میشده، در دوران سلامتی، سلامتی!
در واقع اگر به حوادث تاریخی و اجتماعی نگاه کنیم، آنچه تغییر میکند، لزوما درستتر نیست بلکه به فراخور روش اندیشه رخ میدهد. در ارزیابی زاویای تاریخی و اجتماعی خوبست که سنجه هایمان را تا جای ممکن بسیار سنگین قرار دهیم که به ما فرصت تصمیم گیری بهتر را بدهد.
شاید ما در زندگی شکستهای زیادی را تحمل میکنیم از آن رو که کوهی از تصمیمات درست گرفته نشده را روی هم تلنبار کردهایم. عملکرد نابودگری ناگهانی در قبال این تصمیمات بیشتر تصمیمی اشتباه میشود که ما نتوانستهایم این زاویه را در حرکت ناگهانی خود ببینیم. گردنمان را هم اگر ناگهانی تکان دهیم، دچار اسپاسم خواهد شد و اگر دیگری این کار را انجام دهد، گردنمان میشکند و خدا بیامرز میشویم.
اگر میخواهیم گردنمان خرد نشود به این زوایا نیاز داریم. زوایا را دریابیم. پیش از اینکه عواطفمان با خاطرات و تجربیات و ناشناختههایش، ما را در هم بکوبم و راهمان به ویرانگیری خود و دیگری رسد.
تمرین افزایش توانایی زاویه نگری:
چه اتفاقی در زندگیتان رخ داده که ذهنتان را میجود؟ همین جا بایستید! چه نتیجهای از آن گرفتهاید؟ همین جا جاییست که لازم است صبر کنید، قلم و کاغذ بردارید و شروع کنید به نوشتن. زوایای مختلفی را که درباره آن موضوع به ذهنتان میرسد بنویسید. دقیقا همانهایی که دوستشان ندارید و حتی از آن متنفر هستید. سنجه شما برای بررسی این زوایا چیست؟
2 پاسخ
سلام خانم علیزاده گرامی. دیدگاه خوب شما رو در وبسایتم خوندم. وبسایت شما هم زیباست. ساده و پر محتوا. (نمیگویم ساده اما پرمحتوا. چرا که سادگی هیچ منافاتی با پرمحتوا بودن نداره.) دلم میخواهد تمام پستهای شما رو بخونم. البته مطمئنم که این فرصت رو نخواهم داشت. اما میکوشم گاهی سری به اینجا بزنم. نوشتهاید: «گاهی با زوایا زاویه پیدا میکنم». تعبیر زیبایی است. بیترید تمام نوشتههای ما بینیاز از اینچنین ترکیبهایی خواهد بود. همیشه بنویسید. بازهم اینگونه بنویسید. فیلد آدرس وبسایت رو غیر فعال کردهاید. http://www.mojtabataheri.ir
سلام آقای طاهری بزرگوار. چقدر خوشحال شدم که پیام شما رو اینجا دیدم. برای من ارزشمند هست. لطف بیکران شماست. سایت در دست تعمیر هست و اگر خدا بخواد ظاهرش یه تغییراتی خواهد کرد و فیلدهای مشکلدار مثل عدم امکان سایت برطرف خواهد شد. ممنون از دقت نظر شما.