“ببین مردم چی میپسندن، همان کار را بکن.”، “اگر اینطوری حرف بزنی، هیچکس سمتت هم نخواهد آمد. یه کم جذاب باش.”، “اخلاق سگت را عوض کن.”
این جملات حتما برای همه ما آشنا هستند. دیگر حداقل یکبار یکیشان را شنیدهایم. خصوصا زمانی که خواستهایم کسب و کاری راه بیندازیم یا ارتباطی را شکل دهیم.
نویسندگی از آن قبیل کارهاییست که با درصد بالایی یک نفر یا شما را دوست دارد یا ندارد. یا برایش جذاب هستید یا منفور.
آیا این یک مشکل است؟ نه! به هیچ عنوان. انسان سالم به همین گونه است. عدهای جذب وی میشوند و عدهای او را رها میکنند یا شاید حتی از او متنفر باشند.
جملات اول این پست را بار دیگر مرور کنیم. آیا این جملات اشتباه هستند؟ با توجه به موقعیتشان میتوانند درست باشند. این جملات اشتباه نیستند. فرض کنید شما در کویر هستید و مردم دارند از تشنگی ریق رحمت را سر میکشند و به آب نیاز دارند. اینکه شما در این لحظه برای اینکه طبق میل مردم عمل نکرده باشید، بیایید به آنها ساقه طلایی بفروشید، جای تعجب دارد.
من نمیگویم کار اشتباهی میکنید اما اگر چنین کردید، باید بپذیرید که برای دیگران هیچ جاذبه ای که ندارد هیچ، احتمالا با فحشهایشان تن مرده و زندهتان را هم در قبر به رعشه درمیآورند.
اما موضوع دافعه و جاذبه را انتخاب کردم چون فکر میکنم مشکلی فراگیر است.
من جملاتی از قبیل: “هیچکس از من خوشش نمیاد”، “من همه رو میپرونم و از خودم میرونم” و “هیچکس ارزش من رو نمیفهمه” زیاد میشنوم.
آیا این جملات درست است؟ این جملات میتواند درست باشد اما تا زمانیکه در متن و محتوای زمانی و مکانیش بررسی نشود قابل استناد نیست.
اما ما فرض میکنیم که شما از قضا مثل سیر و پیاز هستید. همه از شما بدشان میآید؛ با اینکه خواص زیادی دارید فوقش بعضیهاشان میخواهند شما را بخورند. هرگز در زندگیتان موفق نبودهاید و با اینکه انسانی بسیار گرم و خوش زبان و مودب و باشعور هستید، دیگران را تا جای ممکن حمایت میکنید و ارتباطاتتان بهینه و خوب است و اندیشهای والا دارید، اما دیگران محل سگ هم به شما نمیگذارند و اتفاقا خیلی هم از شما بدشان میآید.
غیرممکن است در این موارد نگویید: “چطور فلانی که دیگران را آدم هم حساب نمیکند و به هیچکس محل نمیگذارد انقدر کاریزماتیک است و همه به سمتش میروند با اینکه هیچ مزیتی هم ندارد و انسانی بیخود است؟”
آآآآ! همینجا ترمز را بکشیم و بیایم موقعیت را دقیقتر بررسی کنیم.
یک فردی به زعم شما انسان بیخودیست و همه میروند دنبالش دم تکان میدهند و برای شما نه. خب این موضوع به شما چه ارتباطی دارد؟
ببینید ما در دنیایی هستیم که یکی خوشگل است، یکی خوب میرقصد، یکی خوب فحش میدهد، یکی تمام و کمال به باورهایش پایبند است و… هر کدام این افراد با همان ویژگیهایی که شاید فکرش را هم نمیکنید به قلب دیگران راه پیدا میکنند. اما باز هم که چه؟ ربطش به شما چیست؟
اگر همه جهان چند دسته شوند و هرکدام یکی از افراد بالا را انتخاب کنند که از قضا شما درمیان انتخابشان نیستید باید چه کار کرد؟ فکر میکنم سوال اصلی همین است. از اینکه دیگران شما را انتخاب نمیکنند غصه میخورید؟
غصه خوردن هم دارد. ما انسانیم و موجوداتی اجتماعی. اما نکتهای که لازم است آن را به ذهن بسپاریم اینست که شخصیت ما باید شکل بگیرد و ما بتوانیم آن را ارائه کنیم. نه اینکه شکلمان شخصیت بگیرد. اگر برای دیگران شکل، شخصیت میگیرد این انتخاب آنهاست اما اگر شما برنامه و اهداف دیگر دارید که نباید چون برای دیگران جذاب نیستید مترسک سر خرمنشان شوید.
شاید بگویید: “کاش مشکل همین بود! طرف مثل برج زهرمار است، بی ادب است، مغرور است و باز هم دیگران برایش میمیرند. اصلا همین که من مثل احمقها میگویم و میخندم و خوش خلقی میکنم اشتباه است. باید مثل همان طرف باشم.”
میروید و مثل طرف میشوید و نه تنها دیگران جذبتان نمیشوند که دو سه نفری هم که دورتان بودند فرار میکنند و شما میمانید و حوضتان. بعدش هم هی میخواهید بگویید: “پس چرا همه برای من نمردند؟ من که خوب اخلاق سگی داشتم”!
نکته همینجاست. همانطور که شما برای آن طرف مغرور بی ادب نمردید و حتی از او بدتان میآمد دیگرانی هم هستند که از شما بدشان میآید و علاقهای به ارتباط با شما ندارند. به جای اینکه دیگران را جذب خود کنید، شخصیت خود را بسازید و اجازه دهید دیگران شما را کشف کنند.
اما در اینجا ممکن است سوالی پیش آید:
“من نمیتوانم بدون جذاب بودن پول دربیاروم”.
نکته مهمی را مطرح کردید. اما نکته مهمتری را فراموش. “مهارت“.
مهارت شما چیست؟ آیا واقعا مهارت ارتباطی قوی دارید؟ روزانه با چند انسان صحبت میکنید؟ با چند نفر همفکری میکنید و با چند نفر بحث؟ با چند نفر دیدار تازه میکنید؟ به درد و دل چند نفر گوش میدهید و با آنها همذات پنداری میکنید؟ رنجهای چند انسان را درک میکنید؟ چطور عزت نفس و احترام به خود و دیگران را نشان میدهید؟ اصلا اگر اهل بیرون رفتن و ارتباطات خارج از خانه نیستید، با جهان مبتنی بر بستر اینترنت چطور ارتباط برقرار میکنید؟ چقدر ریسک ابراز خود را میپذیرید؟ شاید اصلا لحن بدی دارید؟
برگردیم به قرنهای قبل. زمانی که انسان مثل امروز خوشبخت نبود و اینترنت نداشت. به فلاسفه و دانشمندان و نویسندگان و شخصیتهای تاریخی و به ویژه اسطورههای آیینی نگاه کنید. تقریبا اکثریت از سمت جامعه خود طرد میشدند و خیلی محبوب نبودند و کسی محل سگ هم بهشان نمیداد. آنها چه کردند؟ خود را مفلوک انسانهای هم دوره کردند؟ خیر اکثرشان کار میکردند و با جامعه در ارتباط بودند تا مخارجشان را دربیاورند و از آن سو در تدارک ساخت و تولید میراثشان بودند که برای انسانهایی در دورهای دیگر جاذبه و دافعهای دیگر داشت.
میبینید؟ ما از این دو وضعیت خلاصی نداریم. اما اگر عدم جذابیت و دافعه زیاد ما، تنها و آسیبپذیرمان ساخته و حیاتمان را تهدید کرده است، لازم است بر مهارتهای ارتباطی خودمان دقیق شده و ببینیم مشکل کارمان کجاست؟ اصلا ارتباط را بلدیم؟
اگر هنوز درگیر پذیرش اصل جاذبه و دافعه هستیم، اولین قدم ارتباط را متوجه نشدهایم و آن پذیرش محبوبیت یا عدم آنست.
چند توصیه برای کاهش رنج جذاب نبودن:
اگر تا اینجای متن آمدید اول نفسی عمیق بکشید. یک لیوان آب بنوشید، به آسمان نگاهی بیندازید. یادتان آمد شما انسان هستید و اینجا زمین و دیگران نیز؟ خوبست. دمتان گرم و سرتان سلامت.
اما پیشنهاد من اینست که به جای قیاس خود با آن بی ادب بی هنری که همه برایش میمیرند و تقلید از آن و فرو رفتن در چاهی عمیقتر، به راه رفته علم و دانش بیشتر اعتماد کنیم و ببینیم اینهمه آموزش توسعه فردی در زمینههای مختلف چرا شکل گرفتند؟ اگر همه میتوانستیم با بدعنقی و درشتگویی و سگ اخلاقی به پلهای بالاتر برسیم که دیگر اینهمه فلسفه بافی و قلم فرسودن از کجا شکل گرفت؟
پس احتمالا ارزشهایی بیش از جذابیت منفی وجود دارد که ما از آن غافل هستیم.
نکته دوم اینست که لطفا به مردم محترمانهتر نگاه کنیم! اینکه همه برای آن ابن منفوره میمیرند شاید فقط در ذهن شماست! شاید صد میلیون نفر برای آن فرد میمیرند اما بیش از هفت میلیارد انسان دیگر اصلا نمیدانند آن فرد کیست؟ اینکه همه را به یک چوب برانیم علاوه بر اینکه نوعی مغلطه فکریست، مسیر رفتاری و نتایج خطرناک و نادرست را برایمان رقم میزند.
نکته پایانی اینکه، انسان سالم هم جاذبه دارد هم دافعه. این یعنی شما هنوز هویت انسانی دارید نه یک عروسک خیمه شب بازی. بر توسعه مهارتهای فردیتان ممارست بیشتری بورزید و برای انسانهای محترمی که امیدوارید روزی کنارتان باشند رشد و تلاش کنید.
4 پاسخ
خیلی روان و از ته دل نوشتین ❤️❤️❤️
سلام خانم حنانه سندگل. از لطف شما سپاسگزارم و خوشحالم که چنین حسی رو به شما منتقل کرده این فرسته.❤️
باز هم یک نوشتهی عالی و یک موضوع عالی😄
ممنون از شما الههی عزیز بابت این پست❤️
سپاس و سیپاس و سیصدپاس فرشته نازنین. خوشحالم مورد توجه شما واقع شد این نوشتار.❤️