سرگذشت و سرنوشت ایران یا پاسخ بزرگ۳

حالا که نت برگشت قسمت دوم رو هم بگم. قسمت اول رو توی کانال تلگرام بخونید.

کلیتش اینکه اگر آمریکا ورود کنه به ماجرا، فردو رو با بمب‌های سنگرشکن می‌زنه و جنگ ایران و آمریکا پایان پیدا می‌کنه ولی با اسرائیل نه. اما اگر بپرسید باید بگم آمریکا تقریبا این کار رو هم نمی‌کنه یا حرکتی نمایشی انجام می‌ده به احتمال نود درصد و در عوض همیشه ما رو مثل تمام این مدت توی منگنه‌ی ایران نیم ساعت تا بمب هسته‌ای فاصله داره و هول و ولای همیشگیش نگه می‌داره.

اون ده درصد احتمال متضاد هم مربوط به این هست که ترامپ با قاچ کونش فکر می‌کنه و تصمیم می‌گیره. در نتیجه ممکنه آتیش بزن‌بزن منطقه‌ای به واسطه‌ی هدف قرار گرفتن پایگاه‌هاش رو راه بندازه.

البته ایران به احتمال ۹۰ درصد تنها اسراییل رو در پاسخ بیشتر می‌زنه. اون ده درصد هم برای اینکه به هر جهت مردها جنگ رو با تستوسترون‌هاشون راه می‌ندازن و معلوم نیست طرف‌ها کی با هورمون‌ها‌شون تصمیم بگیرن.

متأسفانه اسراییل؛ پادگان نظامی و شعبه‌ی دوی نظامی آمریکاست، که حکم مک‌دونالد نظامی آمریکا رو داره و به درگیری و زیست چریکی و نظامی عادت کرده و تقریبا تمام هویتش و خوی وجودیش بر نظامی‌گری ساخته شده و احتمالا تا مدتی درگیری‌های خرد و غیرخرد بین دو کشور باشه متأسفانه.

چطوری چنین چیزی ساخته شده؟ آفرین از افراد آسیب‌دیده با عقاید مذهبی و نوستالژی‌گری می‌شه خیلی راحت استفاده کرد. یهودیان آسیب‌دیده‌ی جنگ‌جهانی گزینه‌ی مناسبی برای ایجاد یک «ادامه‌ی آمریکا» توی نقطه‌ی ارتباطی سه‌قاره‌ی آسیا و اروپا و آفریقا بودن(چرا آمریکا به چنین چیزی نیاز داره؟ بعدا می‌گم.)

تف به ذات و قبر جنگ به هر حال. از همه جهات تفففف. واقعیت اینکه جنگ نکبت خالص است.
نکبتتتت.
اما مسئله‌ی جغرافیا که مطرح کردم چی هست که از موضوع ساختار حکمرانی ایران جداست؟

توی کتابای درسی یه ترکیب می‌نویسن که ایران «جغرافیای سیاسی» ویژه‌ای داره.
بعد می‌پرسی چی؟
می‌گن ما روی تلی از نفت نشستیم و همه چشم‌شون به نفت ماست. آ‌آ. غلط. دِنگ.

عربستان فعلا بزرگترین صادر‌کننده و منبع‌دار نفت دنیاست.
جغرافیای سیاسی ویژه‌ی ایران، مربوط به دسترسی‌هاش و بعد منابعش هست.
دسترسی‌ها یعنی دریای خزر، دریای عمان و خلیج فارس و مسیرهای زمینی و هوایی غیرصعب‌العبور و حتی وجود راه ابریشم.

اکثر کشور‌های جهان با مشکل دسترسی دست و پنجه نرم می‌کنند و تنها کشوری که به لحاظ دسترسی به نوعی کیس اوکازیون تجارت و سرمایه‌گذاری ماجراست همین‌جاست.

بهترین دسترسی جهانی برای تجارت و بازرگانی.
ایران به نوعی یک کره‌ی زمین کوچک‌شده هستش.

به هر جهت روزی که قوم آریایی بومی‌های فلات ایران رو ناک‌اوت کرد و دولت راه انداخت و مرز گسترش داد خیلی نتونست به آینده و زمان‌های دور و موقعیت عجیب ایران توی سطح بین‌الملل فکر کنه. تقصیری هم نداشت. کسی کره‌ی زمین و آینده رو این‌طوری ندیده بود.

گفتم ایران یک‌ کره‌ی زمین کوچک شده‌ست. هم به لحاظ قومیتی حکم تنوع کشورها و فرهنگ‌ها و جغرافیا را داره و هم به لحاظ دسترسی هم به خشکی و هم دریا دسترسی‌های عالی دارد و به لحاظ آب و هوایی، تقریبا به جز آب و هوای قطب، رِنجِ محیطی متنوعی داره.

اینکه گفتم گیرافتادگیِ برتخت‌نشستگان هر پنجاه شصت‌سال تکرار می‌شه مربوط به همین جغرافیاست.

هر حکومتی در ایران(چه محبوب مردم باشد و چه منفور) خواسته یا ناخواسته به سمت اقتدارگرایی منطقه‌ای حرکت می‌کنه. یادتون هست یه شایعه می‌گفتن که محمدرضا پهلوی داشت شهر زیرزمینی نظامی می‌ساخت و آمریکا کله‌اش کرد؟ دروغ و راستش رو که بذاریم کنار، باز هم در اون زمان ایران به سمت اقتدارگرایی منطقه‌ای حرکت کرد و با انقلاب کلا این اقتدارگرایی رفع شد تا ج.ا هم بعد از اینکه گرچه‌های مخالف داخلی رو برچید، باز به سمت اقتدارگرایی منطقه‌ای حرکت کرد. چرا؟

از اول تاریخِ ایران تا حالا، ایران متوجه هست که همیشه به نوعی سر راه هست. سر راه تجارت این و اون، سر راه گذر این و اون و این یعنی؟
هر کسی که می‌خواد از این‌جا استفاده کنه یا باید باج و خراج بده یا باید دور بزنه و از مسیرهای هوایی یا دریایی صعب‌العبور استفاده کنه.
دیدید جاده‌ها عوارضی دارن؟ شما برای دسترسی باید عوارض بدید. ایران توی نقشه‌ی جغرافیایی حکم این عوارضی رو داره.
عوارضی زمینی، هوایی و دریایی. که هر دو هزینه‌های سنگین‌تری نسبت به مسیر‌های زمین دارند و حتی حریم هوایی یا دریایی بسته وضعیت را سخت‌تر می‌کند.

پس ایران موقعیت مناسب تجاری و ارتباطی هست.

ضمن اینکه همسایگان تو این ناحیه‌ی جغرافیایی به لحاظ وسعت کوچکترند و حتی اون‌ها هم توی دسترسی به مشکل می‌خورند و پرداخت عوارض به بزرگترین عوارضی دنیا؛ ایران، یعنی؟ درآمد و ارز‌آوری سنگین برای ایران و این یعنی قدرت‌ مالی بالا برای ایران. خب چنین وضعیتی اگر خدایی نکرده با سلاح‌داری یا قدرت نظامی هم همراه باشد یعنی فراتر از آمریکا. ممکن نیست همسایگان و جهان تن به چنین وضعیتی بدن.

از اونجا که مثال تاریخی آشنا بیشتر جواب می‌ده، منظورم رو این‌طوری برسونم. چرا کوروش هخامنشی، مرزهای ایران رو تا دریای سرخ و شمال آفریقا و نزدیک چین کش می‌ده و به سمت اقتدارگرایی ناحیه‌ای حرکت می‌کنه؟
و چرا ایران همیشه با همسایگان آرامی و یونانی سر مرز درگیر بوده؟
جواب همون هست که گفتم، دسترسی. دسترسی. دسترسی. همه برای دسترسی بهتر که ثروت و قدرت بیشتر به همراه میاره تلاش می‌کنند.

می‌بینید؟ من نه یک پست به اصطلاح عام، سیاسی می‌نویسم نه ایدئولوژی‌ای رو مطرح می‌کنم. ایدئولوژی از ذهن میاد و اوهام. ایدئولوژی و آدم ایدئولوژیک با این مثال مشخص می‌شه: «تمام مشکلات شما با نوشتن حل می‌شه. پس تنها کاری که باید بکنید اینه که بنویسید وگرنه اسکلید.» خب راستش تمام زندگی هیچ‌کس نوشتن نیست که با نوشتن حل بشه. نمی‌شه. و این یک ایدئولوژی هست برای قانع‌سازی افراد به نوشتن. اما جغرافیا موضوعی عینیست و من فقط در حال شرح یک الگوی تکرارشونده‌ی تاریخی هستم.

در نتیجه هدف اصلی‌ همسایگان یا ناظمان جهان چیست؟ خلع سلاح کشورهای با موقعیت اوکازیون که یکی‌شون ما؛ ایران، باشیم. خلع سلاح کامل. یعنی لیبی شدن.
شاید بپرسید این به خاطر این هست که ما همیشه تهدید می‌کنیم؟
خب ج.ا و پهلوی این کار رو انجام دادن و این واقعا یک اکت عجیب هست تا کشورهای دیگه به محض احساس خطر و تهدید، شروع کنن به مظلوم‌بازی و تیم جمع کردن. من هیچ‌وقت نفهمیدم چرا چنین حرکتی در دو دوره‌ی حکومتی اخیر تکرار شده.

موضوع قدرت نظامی ایران در هر دوره‌ی تاریخی حداقل برای همسایگان خطرناک است. اینکه دورتادور ایران همسایگان پایگاه اختصاصی ناظمان دنیا رو دارند سر همین هست. قدرت نظامی ایران در طول تاریخ همیشه خطرناک بوده و هست.

و ببخشید اگر از این حرف ناراحت یا خوشحال می‌شید اما واقعیت این هست که نظم‌دهنده‌ی دنیا در حال حاضر آمریکاست. خودشون هم حتی از همین لفظ استفاده می‌کنند. تو هر دوره‌ی تاریخی یکی نظم‌دهنده بوده دیگه. یه زمانی انگلیس و یه زمانی روسیه و یه زمانی یه ننه‌قمر دیگه. حتی یه زمانی ایران.

بعضی‌ها این رو فحش خواهر‌مادر تصور می‌کنند. خب واقعیت هست. ما رسما توی جنگل زندگی می‌کنیم در سطح بین‌الملل و هنوز فراعنه و پادشاهان به شکل‌های مختلف وجود دارند.

در نتیجه در طولانی‌مدت و به صورت فرسایشی، چه با ج.ا چه پس از گذر از ج.ا باز هم تلاش‌ها برای خلع سلاح و کاهش دسترسی‌ها و توان مالی و نظامی و خرده‌سازی ایران وجود داره. البته این نه توسط آمریکا. توسط درو‌همسایه و اسرائیل.

توی پرانتز، پرانتز باز: اگر بپرسید با خلع سلاح موافقی؟ باید بگویم با خلع سلاح کل کره‌ی زمین، بله. با خلع سلاح آدمیزاد؟ بی‌ سرسوزنی شک بله موافقم. پرانتز بسته.

اما متأسفانه همه‌ی آدم‌ها مرگ رو برای همسایه می‌خوان. همه خلع سلاح و برای دیگری می‌خوان نه خودشون.

این‌طوری موقعیت برای ایجاد پایگاه‌های نظامی آمریکا توی ایران فراهم می‌شه. نه نه اشتباه نکنید برای محافظت از ایران نه. برای پاییدن چین و روسیه.

خلع سلاح ایران یعنی زمانی که طالبان و گروهک‌های پاکستان به ایران نفوذ کنند کاری از توان ما ساخته نباشه و آمریکا و پایگاه‌های نظامیش همون‌طور که افغانستان رو با طالبان تنها گذاشتند، ایران رو با این گروهک‌ها یا آذربایجان و ترکیه و عربستان تنها بگذارند.

یعنی وقتی عراق به بهانه‌ی توهم شط‌العرب‌شان دهن ما رو سرویس کنه کاری از ما ساخته نباشه.
یا وقتی عربستان، خلیج‌العرب توهماتش رو بخواد کاری از ما ساخته نباشه.
متأسفانه در این وضعیت حتی کشورهایی با فرهنگ بالا هم مثل قانون جنگل و قلمرو‌محوری عمل می‌کنند. قبلا گفتم. قانون بین‌الملل یک قانون است. قانون جنگل.

در واقع راه حل اساسی، گرفتن خوی حیوانی از انسان هست. اما چنین چیزی ممکن هست؟

هیچکدوم هم توطئه‌ی مخفیانه و مربوط به ادیان و فرهنگ‌ها نیست این حرف‌ها. همه از دل جغرافیا دراومده.
این‌ها هیچ‌کدوم احساسات و خواسته‌های شخصی من نیست و معتقدم وقت آینده‌پژوهی، باید مثل یک فضا‌نورد از ایستگاه فضایی به زمین نگاه کرد و بررسی کرد و دیگران رو به اشتباه ننداخت.

احساس شخصی‌ام چیست؟ همونی که بالا نوشتم. تف به ذات و قبر جنگ. همونی که توی پرانتز نوشتم.
هر جایی. تف به رفتار قلمرو‌طلب و قدرت‌طلب و دست‌بالا‌طلب هر بنی‌بشری.
تف به ذات هر آدمی که از اندازه‌ی تن و بدنش بیشتر بزنه بیرون.
این سریر خون، دهانی گشاد دارد. می‌بلعد و سیراب؟ نمی‌شود.

این پست‌ها ادامه داره چون حال ندارم این‌همه قند بسابم و تهش چرندیاتی مثل برچسب ایدئولوژیک از سمت آدم‌های از بیخ ایدئولوژیکی بخورم که برای بازار خودشون بی‌ربط‌ترین چیزها رو هم به ایدئولوژی‌شون ربط می‌دن یا کسانی که هنوز تفاوت بررسی و پژوهیدن و تصمیم و ایدئولوژی رو تشخیص نمی‌دن فکر کنن این‌جا و این نوشته‌ها در راستای قانع‌سازی و تایید یا تکذیب هر اندیشه‌ای هست. وظیفه‌ی نویسنده، نوشتن هست. و من به وظیفه‌ام عمل می‌کنم همین.

حالا اگر کسی به هر دلیلی خایه نمی‌کنه یا دانش نداره یا نظام ارزشی خاصی(ایدئولوژی) داره یا اصلا حال نمی‌کنه و دلش نمی‌خواد درباره‌ی هر موضوعی بنویسه یا ننویسه، به خودش ربط داره. من گه‌خور هیچ‌کس نیستم.
من تا اینجا تمام تلاشم فقط کاوش و جستجوگری‌ و پرسشگری در زندگی و به همراه‌آوری آورده‌های این مسیر بی‌دریغ برای دیگران بوده و بهش پایبند می‌مونم و می‌نویسم.

کسی ایدئولوژیک می‌نویسه که از ایدئولوژیش نفعی ببره و دنبال قانع‌سازی باشه. من اگر نفع می‌بردم یا قانع کردن این و اون هدفم بود که مفت‌مفت این‌ها رو این‌جا نمی‌نوشتم که تهش هم چرندیاتِ از این و اونِ تاجر بهم بچسبه. کسی ایدئولوژیک هست که می‌ترسه و همیشه برای چیزی که ساخته نگرانه. برای حکومتش، برای باورهاش، برای کسب و کار و مشتریای مدامی که ساخته که یه وقت نپاشند از هم. من اگر ایدئولوژیک بودم که الان باید برای یکی از این‌ها نگران می‌بودم.

همه ی این‌ها رو گفتم که اگر براتون سوال هست چرا ایران از گذشته تا به حال انقدر تو وضعیت جنگی قرار داره و انقدر درگیری داره، در اصل از کجا آب می‌خوره.

و خبر بد اینکه، این روند همیشه‌ی تاریخ تکرار می‌شه. حکومتش فرقی نداره. به من یک دوره نشون بدید که ایران در حال دفاع یا حتی مرزگشایی نبوده باشه. بعد اگر پیدا کردید بیایید بگید علیزاده ایدیولوژی داره و واسه ایدئولوژی می‌نویسه. من فقط اطلاع‌رسانی کردم.

باز هم راه حل اصلی در انسان‌هاست. قدرت مردمان، هر چند جغرافیا و طبیعت باز هم چرخه رو تکرار کنه، اما وظیفه متوجه انسان‌هاست.

پی‌نوشت طولانی: همین الان تو این جمع و خوانندگان هستند کسانی که از جنگ و اندیشه‌های شهادت‌طلبانه یا اندیشه‌های قدرت‌گرایی و اقتدارگرایی منطقه‌ای ایران با هر ساختار سیاسی حمایت می‌کنند یا ته حرف‌شون اینه که کاش اسرائیل با خاک یکسان بشه و آمریکا بره رد کارش و ما هم به زندگی برسیم و هستند کسانی که هی می‌پرسند پس کی آخوندها میرن و با باور به اینکه دخالت بیگانگان ساختار سیاسی ایران را تغییر می‌دهد و داغ دل‌شان را خنک می‌کند و از فردایش ما توی خوشبختی خفه می‌شویم، خوشحال هستند از حمله‌ی بیگانه اما بروز نمی‌دن و پشت یک نقاب پنهانش می‌کنند. من توهینی به هیچ‌کدوم از این اندیشه‌ها هم ندارم. اما من چون هیچ‌کدوم این‌ اندیشه‌ها رو ندارم و یاد گرفتم در مواقع مختلف موضوع رو از بیرون نگاه کنم، می‌تونم راجع به این موضوعات صحبت کنم بدون اینکه تمرکزم نسبت به افکار و عواطف ضدجنگم  و در عین حال وطن‌دوستیم با حفظ تمامیت ارضیش رو از دست بدم.

ارتباط دادن بررسی صادقانه به ایدئولوژی و یاوه‌سرایی و یاوه‌نسبت‌دهی به من و حتی در پاسخ به موضوعی کاملا بی‌ربط یاوه‌ی «تو ایدئولوژیک هستی برو مقاله بنویس،» از جانب افراد عمیقا ایدئولوژیک و تماما برآمده از احساسات و برداشت‌های شخصی، فقط بیان‌گر یک موضوع هست. حرص. چیزی این وسط افراد ایدئولوژیک رو حرص می‌ده.

حرص از چی؟ حرص اینکه دیگرانِ گویا زودتر کاشتند و حالا ما چطوری با دودوزه‌بازی و فیلم‌‌بازی‌کردن و حافظه‌ای دروغ‌گو، بعدا بیاییم و برداشت کنیم و خودمان را قاطی میوه‌ها کنیم و بگوییم من از دو هزار سال پیش همین‌طوری بودم و این‌طوری فکر می‌کردم و این‌ها را می‌دانستم و به دیگران می‌گفتم اما به علت دید بلند مدت(ترس و منافع شخصی) چیزی نمی‌گفتم و حالا برای از غافله عقب نماندن و با این و اون خودم رو یکی کردن و همرنگ جماعت شدن باید بگویم؟

از جانب کسایی هست چنین حرف مضحکی که توی شرایطی که دیگرانِ جربزه‌دار، به قلم یا به عمل کاری می‌کنند، سرش را مثل کبک توی برف می‌کند یا کارهای نامربوط انجام می‌دهد و دیگرانِ پیگیر یا بیان‌گر رو به طرزی احمقانه تحقیر می‌کنن و وقتی زحمت دیگران کارگر افتاد، می‌آیند و ژستی مضحک می‌گیرند و برای هفت‌پشت‌بی‌خبر‌ها ادای انسان دردمند و «من هم همین مسئله را دارم و برایش تلاش می‌کنم» را در می‌آورند. اما خب همه گول نمی‌خورن.

از سر تحقیر نمی‌گویم. من فقط رک‌ و راست از انسان و زندگی می‌گویم. آدمیزادیم دیگر. پذیرش این حرص برای خیلی‌ها سخت‌تر از پذیرش دروغگویی و دورویی و مغلطه‌گریست. اما من شرمم نمی‌آید از گفتن این‌ها چون ذره‌ای فیلم بازی نمی‌کنم و پشت نقابی پنهان نمی‌شم و تلاش می‌کنم به جای ادای انسان وارسته‌ی اخلاق‌گرا اما در اصل و عمل انسانی عمیقا ضد اخلاقیات و مومن به عمل به هر آنچه دیگرانو ازش منع می‌کنم، انسان رو با تمام ویژگی‌هاش می‌ببینم. بدون ارزش‌گذاری خوب و بد.

متأسفانه خیلی‌ها دم از صداقت می‌زنند ولی آب‌شان با صداقت هیچ‌جوره توی یک جوی نمی‌رود.

تازه به عنوان پایان تمام این‌ حرف‌ها بگم که طرف حساب ایران در هفتاد سال اخیر همیشه آمریکاست و نه هیچکس دیگه. که ایران رو می‌خواد البته نه تجزیه شده، با حفظ تمامیت ارضی. بدش هم نمیاد از ایران. اما یه راز دیگه هم این هست که تمام تلاش آمریکا بعد از گردن‌فرازی اسرائیل برای آمریکا این هست که یه طوری از شرش خلاص شه.

البته نه توسط خودش. توسط دیگران. ایران از نظر آمریکا بهترین گزینه برای خلاصی از این پایگاه نظامی هست و یه تحلیل و آینده‌پژوهی شخصی من این هست که آمریکا مایل هست اسراییل رو از ‌پادگان نظامی به یک نقطه‌ی تجاری غیرنظامی اما با قدرت نظامی محافظت شده‌ی جدی تبدیل کنه. اینکه ایران خرده‌خرده بشه برای آمریکا خوشایند نیست. دیگه چطوری اون همه خرده رو بتونه هماهنگ کنه؟ نمی‌تونه.

خلاصه‌اش اینکه تاریخ و جغرافیا نشون داده و می‌ده هر مملکتی به هر دلیلی راه برای بیگانه باز کرده بعدش مثل سگ پشیمون شده.

از این به بعد هم برمی‌گردیم سر موضوع زبان و پرسش. زبان‌پژوهی آینده رو هم همچنان ادامه می‌دم تو زمینه‌های دیگه.
اساس تمام این‌ها رو هم طبق ارجاعات قبلی از آرمین جنت‌خواه وام‌ گرفتم.

با آرزوی پایان این وضعیت و جنگ و با آرزوی آینده‌ای که عاقبتش جز نیکی نباشه برای همه و پاینده باد ایران.

2 پاسخ

  1. الهه جان
    باهات موافقم که هیچ جنبه‌ی خوبی در این جنگ و اصولاً هیچ جنگی وجود نداره. و بسیار این حرفت رو قبول دارم که نکته‌ی عجیب درباره‌ی پهلوی و جمهوری اسلامی، شاخ و شونه کشیدنشون برای قدرت روز دنیا و تحریک کردنش و آتو دادن دستش بوده.
    جوری که بتونه سناریوی دلخواهش رو بریزه و بهانه دستش باشه تا با کمترین هزینه‌ی بین‌المللی اجراش کنه.

    1. سلام به ناعمه‌ی نازنینم. واقعا. نکبت خالص جنگ. من هنوز نمی‌تونم از احساسات این چند روز بنویسم چون هنوز توی شوک هستم و باورم نمی‌شه. اینهایی هم که نوشتم سر این بوده که چون تحلیل‌ها رو از قبل می‌خوندم از اون جهت مغزم آمادگی روانی داشت وگرنه کاملا از هم فرو می‌پاشیدم ناعمه‌ی عزیزم. بله. من نه می‌دونم کی به ما مسئولیت نابودی اسرائیل رو داره و نه می‌فهمم چرا ما همیشه برای آمریکا شاخ و شونه می‌کشیم. شاید قابل درک باشه اما توجیه‌پذیر نیست. هیچ اقدامی از سمت سیستم‌ها که موضوعی به اسم مملکت رو به خطر بندازه واقعا توجیه‌پذیر نیست. الان که از مرحله‌ی اول و مواجهه با سگ دیوونه‌ی آمریکا؛ اسرائیل گذشتیم هم رفتیم فقط توی یه وقفه‌ی کوتاه. بعدش هم دو حالته یا باز می‌پیچیم به پروپاشون و پودر می‌شیم و از روزگار محو و یا کوتاه میان و مملکت باقی می‌مونه (دیگه باقی موندن بقیه‌ی چیزها رو من نمی‌دونم). حالا یا سیستم درس می‌گیره و با مردمش درست و مثل انسان رفتار می‌کنه و ساختار قیفی رو تغییر می‌ده که یکی مثل کاترین شکدم تا دسته توش نفوذ نکنه و آدم‌های وطن خودش رو به کشتن نده در حالیکه جاسوس تا رنگ لباس زیرشم می‌دونه و درس می‌گیره یا اینکه دیگه کامل به فنا می‌ریم. دیگه از این دو حالت خارج نیست واقعا.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *