جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.
کلیدی

کلمات کلیدی و کلیدهای کلمه ای!

خب بچه های تو خونه. در این پست می‌پردازیم به کلمات کلیدی سایت.

یکی از چیزهایی که باعث تعجب من هست، عدم ارسال کلمات کلیدی سایت در همان ابتدای امر است. شاید سایت‌ها می‌خواهند کشف شوند که در این صورت نمیدانم دقیقا چه بگویم.

بعد تلاش می‌کنند این کلمات کلیدی را مثل راز لای زرورق پخش کنند(اون زرورق نه این زرورق)؟ البته هدف سایت هم خیلی مهم هست. چیزی که کمی اذیتم می‌کند اما راضیم که انجامش ندادم این هست که شما مخاطبان و گل‌های تو خونه یهو در اواخر سی سالگیم احتمالا می‌افتید تو زندگیم! شما قبل من را ندیدید که! البته بودید هم نمی‌دیدید که!

خودم به شخصه سایت‌هایی که دلنوشته و روزنوشته و یادداشت ها و… دارند اما معلوم نیست طرف دارد از چه می‌نویسد بالاخره را نمی‌خوانم. حوصله پریشان خوانی ندارم. من را یاد دهه هشتاد و وبلاگ ها می‌ندازه که قلنبگی عاطفی و روانی پایه های شکل گیریشان بود. آیا این بد است؟ نه! فقط من مخاطبش نیستم. قبلا زمان و انرژی برای این مدل سایت گذاشتم.

انسان‌ها راه‌های مختلفی برای کشف خویشتن دارند و زندگی یک سفر است به جزایر قناری که راسو در آن عطر پراکنده احتمالا(برای من اما بد نیست). هر وقت آنقدر نوشتند و پول درآوردند که پست‌هایشان تبدیل به کتاب شد، آن موقع هم نمی‌خوانم(شاید هم بخوانم بستگی به این دارد که آنقدر پول داشته باشم که بخواهم اینگونه هدرش بدهم).

این مدل سایت‌ها و وبلاگ‌ها برای من تصویر یک آشفتگی بدون ساختار هستند که پر از عدم تمایز و توان تمییز دهی هست. برای من یادآور کودکیم تا اواسط دهه سوم زندگی هست! خب من گذراندم آن دوران را! کوله بار و نتیجه اش دیگر آن مدل بی قراری و پراکندگی نیست. این مسیر درخت وار را از شاخه ها به سمت ریشه ها پیش گرفتم و باد و بوران شاخه ها خیلی من را بهم نمی‌ریزد.

البته اگر در ابتدای مسیر هستید همین فرمان را بگیرید بروید جلو! شما اگر از اول می‌دانید دارید چیکار می‌کنید و کجا می‌روید احتمالا هوش مصنوعی هستید!

من خودم هم حتی نمی‌دانم چرا دارم اینطوری افتضاح می‌نویسم! شاید یک دوره برگزار کردم به اسم افتضاح نویسی که بعدش بهتر بنویسیم!

خب! لب لباب! سایت متمم برای من یک نماد آموزشی هست. به قول محمدرضا شعبانعلی که ایشون هم احتمالا از شخص دیگه ای نقل قول کردند(گوگل کنید): “کسی که ازش چیزی یاد می‌گیری، مهمتر از چیزی هست که یاد می‌گیری!”

سایت متمم سایت کلید واژه‌هاست. بسیار روشن، صریح، سامان یافته و on the next level! از آن خوبهای روی هم رفته!

قطعا از انسانی مثل محمدرضا شعبانعلی که اساس ساختار ذهنیشون بر یادگیری و توسعه و درک منطبق هست و در این راه بسیار آزموند و خطا کردند(گناه بنده خدا را نمی‌شورم‌ها! آزمون و خطا) چیزی جز این انتظار نمی‌ره.

سایت شاهین کلانتری یک اَبَر کلمه جدی دارد. نوشتن.

کلمات کلیدی سایت الهه علیزاده به شرح زیر است(دقت کنید که این لیست به روز خواهد شد!)

  • نوشتن

نوشتن را متمدنانه ترن شکل زیستن در دوران حاضر می‌بینم. نوشتنی که شعور محور باشد تا شور محور! من ترش دوست دارم.

  • فهم

مرحله ای که اگر هشت میلیارد انسان روی زمین داریم، ده میلیاردمان در این مرحله گیر کردیم! فهیم بودن خوب هست این یعنی حواس پنجگانه شما خوب کار می‌کند. اما فهیم بودن ارتباط زیادی با عقل داشتن ندارد. فهم به شدت قضاوت محور و به شدت عاطفه محور هست و خیلی با منطق دوست نیست. دقیقا عین همین توضیحی که من نوشتم می‌ماند.

  • ادراک

شیک و با کلاس با رایحه وانیل و توت‌های وحشی، نیست. خیر هیچکدام اینها نیست. ادراک با منطق در ارتباط است و بیشتر از فهم و عواطف با منطق رفاقت دارد. ادراک مرحله‌ای هست که شما موضوعات را با کمترین عواطف ممکن می‌توانید بررسی کنید(اینجا به آن جمله توصیفی فهم احتمالا بیشتر نزدیک می‌شوید) ادراک نماد آزادی در سطح انسانی می‌تواند باشد.

  • منطق

منطق محبوب من هست. ولی او مرا دوست ندارد. چون وقتی پای احساسات می‌آید وسط، هی می‌گوید: “ای بابا پاتو گذاشتی روی کفشم به عواطف آلوده شد”. منطق نماد کامل صفر مطلق هست و خاکستری. هر چیزی که شما از آن بدتان می‌آید در حریم منطق اصلا بد نیست. خوب هم نیست. قابل ادراک هست و هست! منطق عبارت “یه چیزی هست” را بغل می‌کند.

  • فلسفه

با هم می‌خوانیم و یاد می‌گیریم اگر عمری باشد. باور کنید این خیلی حرف شجاعانه ای هست. من کسانی را در دانشگاه دیدم که یک خط فلسفه نخواندند اما ادعا کردند فلسفه خواندند.

  • آزادی

آزادی یک وظیفه و مسئولیت است(شعاری و دستمالی شده اما مختصر و مفید)

  • دین

فکر می‌کنم دین و فلسفه قدرت‌مندترین کانسپت‌های آزادی‌بخشی را دارند و من خیلی جدی به این موضوع در این سایت خواهم پرداخت.

  • رشد

فقط قد دراز نکنیم.

  • مهارت

من داستان نویس خوبی هستم اما دیالوگ نویس بدی هستم. من در فروش مهارت ضعیفی داشتم. در ارتباط با غریبه و مشتری هم گاهی بد عمل می‌کردم. در درس ریاضی هم بعد از اینکه دبیران بلد نبودند ریاضی را درست درس بدهند (یا شاید با شیوه مغزی من نمی‌خواند)گند می‌زدم. من پول‌هایم را خوب نگه می‌داشتم و البته خیلی بی پول بودم. من کارمندی را دوست نداشتم. من دید معماری داشتم و مدرکش را نه!

همه این‌ها نمونه کوچکی از مهارت هست. بدون مهارت احتمالا تا الان منقرض شده بودید. پس اگر دارید این پست را می‌خوانید هنوز مهارت‌هایی دارید.

  • تفکر

اوهوم.

  • شناخت.

من دلم می‌خواست علوم شناختی هم بخوانم. با اینکه نمی‌دانم دقیقا چی بود. اما شناخت حتی از منطق هم عمیق‌تر هست. حتی فراتر از مرحله “یه چیزی” هست! من هنوز شناخت را نمی‌شناسم!

  • تکنولوژی

یکی از کانسپت‌های پایان جهان به فنا رفتن ما به دست تکنولوژی هست. من دوست دارم این کانسپت را. اما ترجیح می‌دهم جمع بندی بهتری برای دنیا رخ بدهد! اما امیدوارم تکنولوژی از ما دور نشود.

  • زمان

در گذر است.

  • معنا
  • تصویر ذهنی
  • مدل ذهنی
  • معماری!
  • داستان نویسی

“بی بی من شاعرم، هنرمندم برم خیاطی؟”

من قرار است این باشم، به جایش اشتباهی افتادم در این مسیری که الان شما می‌خوانید.

  • سیستم
  • ارتباط
  • حریم
  • زبان
  • کانسپت و مفهوم
  • انسان
  • خدا
  • جهان
  • ذهن و ذهنیت
  • روش و روش شناسی
  • کلمات!(اصلا اساس شکل گیری این سایت همین کلمات هستند)
  • الگوها
  • شِما.

گفتم که به تدریج تکمیل می‌شود.

کلمات کلیدی سایت، وبلاگ و زندگی شما چی هست؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *