موفقیت در نویسندگی و رشد، رابطه مستقیمی با توانایی شما در همدلی دارد.
یکی از تمرینهای افزایش همدلی، نوشتن برای دیگری و در قالب بررسی گفتگووارانه با افرادی غیر از ذهن خودتان است. آن هم در قالبی که بلد باشید زیپ زبان و دهان بکشید و سر تا پا گوش باشید و دائم ذهنیت خود را به دیگران نسبت ندهید.
خاطرم هست یک تحلیلگر مارکسیستی در اینستاگرامش گفته بود که زمانی تصمیم گرفت رمان و داستان بخواند زیرا همدلی با دیگران را بلد نبود و فقط اندیشههای تحلیلی کتب غیرداستانی به بیراهه کشانده بودش.
همدلی زبان است!
این گزاره را به صورت عمومی مد نظر قرار میدهم و بیان میکنم:
“در روزگاران قدیم افراد بیشتر از اینکه در کلام و گفتار به دنبال مسابقه افکار یا مچ گیری و دعوا و مرافعه باشند، از هر حرفی برای باز کردن باب گفتگو و همدلی استفاده میکردند و این مجبورشان میکرد با دقت به صبحتها گوش دهند(درباره صحت یا عدم صحت آن صحبت نمیکنیم، درباره ارزشمندی بررسی این گزاره صحبت میکنیم).”
دقت در کلام دیگران میتواند به شما کمک کند ذهنیت عاطفی شیطنت آمیز را به جلسه قصهای ببرید که تلاش میکند تصور کند، از عناصر درک و فهم و منطق استفاده کند تا روابط را بسازد و ارتباط موثرتری برقرار کند.
قطعا دقت در کلام دیگران بررسی های بیمارگونه اطلاعات روانشناسی که شیوعی کروناوار دارد، نیست.
در این نگاه متاسفأنه مشکلی که پشت آن وجود دارد غفلت از خویشتن است.
همدلی چگونه عمل میکند؟ اگر فرد مقابل من کسی است به اسم میماش گولو و من، شنبلی زاده، من برای دقایقی به صورت کاملا جدی میماش گولو هستم و نه شنبلی زاده.
از کجا بفهمیم خیال باطل داریم که میماش گولو بوده ایم؟
اگر هنگامی که جای میماش گولو هستید، همون نگاه خود بر حق پندارانه ای که چند لحظه پیش در قالب شنبلی زاده تان برای خود و ذهنیتتان قائل بودید، دیگر وجود نداشت و هنوز در حال نگاه بیرونی به میماش گولو بودید، تسلیت میگم! شما همدلی بلد نیستید!
یکی از تکنیکهای خوبی که میتواند به شما همدلی را بیاموزد اینست که خود را جای منفورترین شخصیت یا هر چیزی که از آن متنفر هستید بگذارید و از نگاه او و ذهنیت او جهان را نگاه کنید.
این تکنیک را برای جلوگیری از عوارض جانبی مثل چند شخصیتی شدن و انجام کارهایی که درستی و نادرستی آن برایتان تایید نشده است، با بهترین ابزار اختراع شده بشر یعنی؛ قلم و با فعل نوشتن تمرین کنید.
شما خود را جای چه شخصیتی میگذارید؟ منفورترین شخصیت برای شما چه کسی است؟
سوال مهمتری اینجا هست. اصلا چرا همدلی؟ به چه درد میخورد؟
نتیجه این تمرین چه بود؟ آیا تغییری در احساسات خود حس کردید؟ ذهنیت شما چه چیزی را تجربه کرد؟