آیا نمیدونید چیکار کنید؟
آیا اصلا نمیدونید چی رو چیکار کنید؟
آیا از اینکه گند زدید به زندگیتون و زمین و زمان رو مقصرش میدونید خسته شدید؟
آیا از اینکه گند زدید و همه رو مقصر میدونید نه تنها خسته نیستید که بلبل دراز هم هستید؟
آیا احساس میکنید دیگران شما را کنترل میکنند؟
آیا احساس میکنید خودتون فرمون زندگیتون رو گرفتید دستتون؟
آیا شب تا صبح گریه میکنید و صبح تا شب به اینکه چرا گریه میکنید فکر میکنید؟
آیا میخواهید کسب و کار راه بندازید ولی هنوز هیچی نشده کارتون ساخته است؟
آیا فکر میکنید اگر موراکامی بودید بهتر مینوشتید؟
آیا فکر میکنید دارید گنده گویی میکنید یا کوچک گویی؟ یا همونی که فکر میکنید و من ننوشتم؟
آیا نمیدانید از کجا شروع کنید؟
آیا گودرزی و شقایقی فامیلند؟
آیا اندازه ارزن نمیدانید و نمیفهمید و درک نمیکنید؟
آیا ایده ها و تفاسیر جدید و درست و درمون از موضوعات دارید ولی میترسید با دیگران به اشتراک بگذارید؟
آیا تو روابط زرنگ بازی درمیآرید و نیمه پنهان وجودتون هی بادتون میکنه که بیشتر و بیشتر؟
آیا شپش ته جیبتان قاپ میندازد؟
آیا خشم و نفرت و حسادت در وجودتون شعله میکشه و مثل بچه ها رفتار میکنید؟
آیا خیلی خونسرد هستید؟
چای یا قهوه؟
قرمه سبزی یا سوشی؟
عطر یا عرق؟
آیا سلامت جسمی دارید؟
آیا فکر میکنید دیوانه اید؟
آیا عاشق زندگی هستید؟
آیا میخواهید زنده نباشید؟
آیا زنده اید؟
آیا نفس میکشید؟
پس بنویسید!
پس باید بنویسید!
اگر نمینویسید چیکار میکنید؟
در این پست گفتم که انسان هدفش از اختراع زبان و خط و عمل نوشتن، مدرک گرفتن و صرفا توانایی خوندن و نوشتن برای امور بدیهی نبوده!
نوشتن از یک درک و فهم عمیق سرچشمه گرفته.
نه فقط برای برهه مخ زنی یا پر کردن اظهار نامه مالیاتی و رضایتنامه والدین!
نه فقط برای سوالات امتحانی!
نه فقط برای آدرس پستی!
نه فقط برای…
اگر بنویسید احتمالا در همه این موارد هم بهتر عمل میکنید!
بهتر مینویسید.
بهتر خودتون رو میشناسید و شاید یک روز با خودتون صادق بودید!
برای که بنویسید؟
برای عمه تان! برای خودتان دیگر…
اصلا چرا که نه؟
برای عمه خیالیتان بنویسید از زمین و زمان از کار و بار و زندگی… بنویسید…آزادانه بنویسید… از خودتون بنویسید…برای عمه جان!